
تَوْبَتَهُ وَغَلَبَ شَهْوَتَهُ فَإِنَّ أَجَلَهُ مَسْتُورٌ عَنْهُ. وَأَمَلَهُ خَادِعٌ لَهُ. وَالشَّيْطَانُ مُوَكَّلٌ بِهِ يُزَيِّنُ لَهُ الْمَعْصِيَةَ لِيَرْكَبَهَا وَيُمَنِّيهِ التَّوْبَةَ لِيُسَوِّفَهَا إِذَا هَجَمَتْ مَنِيَّتُهُ عَلَيْهِ أَغْفَلَ مَا يَكُونُ عَنْهَا. فَيَا لَهَا حَسْرَةً عَلَى كُلِّ ذِي غَفْلَةٍ أَنْ يَكُونَ عُمُرُهُ عَلَيْهِ حُجَّةً وَأَنْ تُؤَدِّيَهُ أَيَّامُهُ إِلَى الشِّقْوَةِ. نَسْأَلُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَنْ يَجْعَلَنَا وَإِيَّاكُمْ مِمَّنْ لَا تُبْطِرُهُ نِعْمَةٌ وَلَا تُقَصِّرُ بِهِ عَنْ طَاعَةِ رَبِّهِ غَايَةٌ وَلَا تَحُلُّ بِهِ بَعْدَ الْمَوْتِ نَدَامَةٌ وَلَا كَآبَةٌ.
ای بندگان خدا، از خدا پروا کنید و با اعمال نیکو به استقبال أجل بروید، با چیزهای فانی شدنی دنیا آنچه که جاویدان میماند خریداری کنید. از دنیا کوچ کنید که برای کوچ دادنتان تلاش میکنند. آمادهی مرگ باشید که بر شما سایه افکند است. چون مردمی باشید که بر آنها بانگ زدند و بیدار شدند و دانستند دنیا خانهی جاویدان نیست و آن را با آخرت مبادله کردند. خدای سبحان شما را بیهوده نیافرید و به حال خود وا نگذاشت. میان شما تا بهشت یا دوزخ، فاصله اندکی جز رسیدن مرگ نیست. زندگی کوتاهی که گذشتن لحظهها از آن میکاهد و مرگ آن را نابود میکند سزاوار است که کوتاه مدت باشد. زندگی که شب و روز آن را به پیش میراند و به زودی پایان خواهد گرفت. مسافری که سعادت یا شقاوت همراه میبرد باید بهترین توشه را با خود بردارد. از این خانه دنیا زاد و توشه بردارید که فردی رستاخیز نگاهبانتان باشد. بندهی خدا باید از پروردگار خود بپرهیزد، خود را پند دهد و توبه را پیش فرستد و بر شهوات غلبه کند، زیرا مرگ او پنهان و پوشیده است و آرزوها فریبندهاند، و شیطان همواره با اوست و گناهان را زینت و جلوه میدهد تا بر او تسلط یابد، انسان را در انتظار توبه نگه میدارد که آن را تأخیر اندازد و تا زمان فرا رسیدن مرگ از آن غفلت نماید. وای بر غفلتزدهای که عمرش بر ضد او گواهی دهد، و روزگار او را به شقاوت و پستی کشاند. از خدا میخواهیم که ما و شما را برابر نعمتها مغرور نسازد و چیزی ما را از اطلاعت پروردگار باز ندارد، و پس از فرا رسیدن مرگ دچار پشیمانی و اندوه نگرداند(دشتی؛ 1379: 113).
أَنَّ الدُّنْيَا لَيْسَتْ لَهُمْ بِدَارٍ فَاسْتَبْدَلُوا فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثاً. غرض ارشاد و نصیحت است.
لَمْ يَتْرُكْكُمْ سُدًى وَمَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَبَيْنَ الْجَنَّةِ أَوِ النَّارِ إِلَّا الْمَوْتُ أَنْ يَنْزِلَ بِهِ. إِنَّ غَايَةً تَنْقُصُهَا اللَّحْظَةُ. وَتَهْدِمُهَا السَّاعَةُ. لَجَدِيرَةٌ بِقِصَرِ الْمُدَّةِ وَإِنَّ غَائِباً يَحْدُوهُ الْجَدِيدَانِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ لَحَرِيٌّ بِسُرْعَةِ الْأَوْبَةِ. غرض در تمامی این جملات تنبیه است. چرا که امام(ع) میخواهد مردم را آگاه کند که فرصت اندک است. و ما بسیار به بهشت یا جهنم نزدیک هستیم و با مرگ که هر لحظه ممکن است اتفاق بیافتد به یکی از این دو مکان میرویم. و این که هر لحظهای که میگذرد از عمر شما کمتر میشود پس قدر یک لحظه را هم بدانید. چرا که مرگ خیلی به ما نزدیک است. و خیلی زود این زندگی را از بین میبرد. و مدت عمر کوتاه است باید هشیار باشند. و از فرصتها استفاده کنند. چرا که مرگ خیلی سریع به سراغشان میآید.
وَإِنَّ قَادِماً يَقْدُمُ بِالْفَوْزِ أَوِ الشِّقْوَةِ لَمُسْتَحِقٌّ لِأَفْضَلِ الْعُدَّةِ فَتَزَوَّدُوا فِي الدُّنْيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَداً فَاتَّقَى عَبْدٌ رَبَّهُ نَصَحَ نَفْسَهُ وَقَدَّمَ تَوْبَتَهُ وَغَلَبَ شَهْوَتَهُ. غرض در تمامی نصیحت و ارشاد است. امام(ع) به مردم نصیحت میکنند که سعی کنند در این دنیا بهترین توشه را با خود بردارند که همان عمل صالح است تا در آن دنیا از آنها نگاهبانی کند. و همچنین امام(ع) به تقوی و پند دادن به خود و مقدم دانستن توبه و غلبه بر شهوت نصیحت میکنند.
إِنَّ أَجَلَهُ مَسْتُورٌ عَنْهُ وَأَمَلَهُ خَادِعٌ لَهُ. غرض تنبیه است که این مردم آگاه باشید که زمان مرگ شما مشخص نیست و آرزوهای دنیا همواره شما را فریب میدهند. آگاه باشید که فریب آرزوهای دنیا را نخورید و مرگ را فراموش نکنید.
الشَّيْطَانُ مُوَكَّلٌ بِهِ يُزَيِّنُ لَهُ الْمَعْصِيَةَ لِيَرْكَبَهَا وَيُمَنِّيهِ التَّوْبَةَ لِيُسَوِّفَهَا. إِذَا هَجَمَتْ مَنِيَّتُهُ عَلَيْهِ أَغْفَلَ مَا يَكُونُ عَنْهَا. غرض تحذیر است. امام(ع) مردم را از شیطان بر حذر میدارد چرا که شیطان گناهان را زینت می دهد تا انسان مرتکب گناه شود و مانع توبه کردن انسان میشود و انسان را فریب میدهد تا توبه را تا زمان مرگ تأخیر بیاندازد.
4-17 0خطبه 65:
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حَالًا. فَيَكُونَ أَوَّلًا قَبْلَ أَنْ يَكُونَ آخِراً. وَيَكُونَ ظَاهِراً قَبْلَ أَنْ يَكُونَ بَاطِناً. كُلُّ مُسَمًّى بِالْوَحْدَةِ غَيْرَهُ قَلِيلٌ. وَكُلُّ عَزِيزٍ غَيْرَهُ ذَلِيلٌ وَكُلُّ قَوِيٍّ غَيْرَهُ ضَعِيفٌ. وَكُلُّ مَالِكٍ غَيْرَهُ مَمْلُوكٌ. وَكُلُّ عَالِمٍ غَيْرَهُ مُتَعَلِّمٌ. وَكُلُّ قَادِرٍ غَيْرَهُ يَقْدِرُ وَيَعْجَزُ. وَكُلُّ سَمِيعٍ غَيْرَهُ يَصَمُّ عَنْ لَطِيفِ الْأَصْوَاتِ وَيُصِمُّهُ كَبِيرُهَا وَيَذْهَبُ عَنْهُ مَا بَعُدَ مِنْهَا. وَكُلُّ بَصِيرٍ غَيْرَهُ يَعْمَى عَنْ خَفِيِّ الْأَلْوَانِ وَلَطِيفِ الْأَجْسَامِ وَكُلُّ ظَاهِرٍ غَيْرَهُ بَاطِنٌ. وَكُلُّ بَاطِنٍ غَيْرَهُ غَيْرُ ظَاهِرٍ. لَمْ يَخْلُقْ مَا خَلَقَهُ لِتَشْدِيدِ سُلْطَانٍ. وَلَا تَخَوُّفٍ مِنْ عَوَاقِبِ زَمَانٍ وَلَا اسْتِعَانَةٍ عَلَى نِدٍّ مُثَاوِرٍ وَلَا شَرِيكٍ مُكَاثِرٍ وَلَا ضِدٍّ مُنَافِرٍ وَلَكِنْ خَلَائِقُ مَرْبُوبُونَ وَعِبَادٌ دَاخِرُونَ لَمْ يَحْلُلْ فِي الْأَشْيَاءِ فَيُقَالَ: هُوَ كَائِنٌ. وَلَمْ يَنْأَ عَنْهَا فَيُقَالَ: هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ. لَمْ يَؤُدْهُ خَلْقُ مَا ابْتَدَأَ وَلَا تَدْبِيرُ مَا ذَرَأَ وَلَا وَقَفَ بِهِ عَجْزٌ عَمَّا خَلَقَ. وَلَا وَلَجَتْ عَلَيْهِ شُبْهَةٌ فِيمَا قَضَى وَقَدَّرَ. بَلْ قَضَاءٌ مُتْقَنٌ وَعِلْمٌ مُحْكَمٌ وَأَمْرٌ مُبْرَمٌ. الْمَأْمُولُ مَعَ النِّقَمِ الْمَرْهُوبُ مَعَ النِّعَمِ.
حمد و سپاس خاص ذات خداوندی است که هیچ یک از حالات او بر حال دیگرش سبقت نگرفته است(تمام صفات ذاتی کمالیه از اول عین ذاتش بوده، هیچ صفتی را بعداً کسب نکرده است بنابراين قبل از آن كه آخر باشد اول و پيش از آن كه پنهان باشد پيداست. وجودش در همه اشيا متجلى، و ذاتش از همه چيز مخفى است. كسى كه به وحدت ناميده شود، جز او كم است.(زيرا تمام موجوداتى كه متصف به صفت واحد مى شوند، وحدتشان وحدت عددى است به خلاف خداوند منان كه واحدى است حقيقى كثرت ندارد و يكى است) هر عزيزى جز او ذليل است(زيرا عزيز كسى است كه احتياج نداشته باشد. چون موجودات به او نيازمندند همه خوار و بىمقدارند) هر نيرومندى سواى او ناتوان است(چون خداوند منشا تمام قدرتها و قوتها است) هر مالكى غير او مملوك است(زيرا كه پديد آورنده تمام اشياء و مالك على الاطلاق اوست) هر دانائى جز او دانش آموز و فرا گيرنده است(به اين دليل كه هر فردى از افراد نياز به دانش آموختن از اشخاص دانشمندتر از خود دارد و حق متعال داناى با لذات است) هر داراى قدرتى غير از او گاهى قادر(در بعضى امور) و گاهى عاجز است(بر خلاف ذات خداوند كه هميشه قادر و خود منشا كليه قدرتها است) هر شنونده اى جز او از شنيدن آوازهاى بلند، و از شنيدن صداهاى آهسته ناتوان است(چون شنوايى در انسان به وسيله گوش انجام مى پذيرد از دريافت صداهاى ضعيف و از شنيدن صداهاى بسيار بلند دچار اختلال مى شود، ولى خداوند ذاتا سميع است و تمام اصوات در نزد او يكسان هستند). هر بيننده اى غير او از ديدن رنگهاى ضعيف و پنهان(چون رنگ هوا و ذرات) نابيناست(زيرا ديدن او به وسيله قوه باصره در چشم صورت نمى پذيرد تا از ديدن رنگهاى پنهان عاجز باشد، خداوند بر همه چيز از جمله رنگها ذاتا آگاه است) جز او هر پيدايى پنهان است و هر پنهانى پيدا نيست.(زيرا هيچ شيئى مثلا خورشيد در عين پيدا بودن نمى تواند پنهان باشد، ولى خداوند داراى دو صفت متضاد پيدا و نهان با هم است، پيداست از طريق علائم و نشانه ها، پنهان است از جهت كمال بودن اين كه عقلها به كينه ذاتش برسند). خداوند آفرينش را بيافريد. نه براى اين كه سلطنتش را قوت ببخشد و نه از بيم پيشامدهاى روزگار و نه براى مادى جستن از آفريده ها و نه به منظو ر دفع همتايى نزاع كننده، و نه براى منع از شريكى گردن كش و دشمنى كننده و لكن(آفريده ها) مخلوقاتى هست پرورده او، و بندگانى مى باشند مسخر و تحت فرمان حضرت حق. خداوند، نه در چيزها حلول كرده تا گفته شود، در داخل آنها قرار دارد، و نه از اشياء فاصله گرفته، تا گفته شود در آنها نيست(زيرا درون و برون بودن لازمه ممكنات و امور جسمانى است). خلايق را بدون خستگى و ماندگى بيافريد، و در اصطلاح امر آنها از روى تدبير نينديشيده، و ناتوان نگرديده است در احكام و مقدرات خويش گرفتار شبه و ترديد نشده بلكه حكم وى پايدار، دانشش استوار و امرش بر قرار است. كسانى كه گرفتار نقمتها و خشمهاى وى هستند، باز بدان درگاه چشم اميد دارند تا مگر آزاد گردند و اشخاصى كه قرين نعمتها و الطاف وى هستند، باز از او هراسان و بيمناك اند(كه مبادا كفران كرده و به عذاب مبتلا گردند)(بحرانی؛ 1375: 2/ 362-361).
غرض از تمامی این خطبه مدح پروردگار است. امام جملات و عبارات مختلفی به کار برده که در تمامی هدفش مدح و ستایش خداوند است.
4-18 0 خطبه 66:
مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ: اسْتَشْعِرُوا الْخَشْيَةَ وَتَجَلْبَبُوا السَّكِينَةَ وَعَضُّوا عَلَى النَّوَاجِذِ فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ وَأَكْمِلُوا اللَّأْمَةَ وَقَلْقِلُوا السُّيُوفَ فِي أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا وَالْحَظُوا الْخَزْرَ وَاطْعُنُوا الشَّزْرَ وَنَافِحُوا بِالظُّبَا وَصِلُوا السُّيُوفَ بِالْخُطَا. وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ بِعَيْنِ اللَّهِ وَمَعَ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ فَعَاوِدُوا الْكَرَّ وَاسْتَحْيُوا مِنَ الْفَرِّ فَإِنَّهُ عَارٌ فِي الْأَعْقَابِ وَنَارٌ يَوْمَ الْحِسَابِ. وَطِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ نَفْساً وَامْشُوا إِلَى الْمَوْتِ مَشْياً سُجُحاً وَعَلَيْكُمْ بِهَذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ وَالرِّوَاقِ الْمُطَنَّبِ. فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ كَامِنٌ فِي كِسْرِهِ. وَقَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَةِ يَداً وَأَخَّرَ لِلنُّكُوصِ رِجْلًا فَصَمْداً صَمْداً. حَتَّى يَنْجَلِيَ لَكُمْ عَمُودُ الْحَقِّ وَ«أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ».
ای جماعت مسلمان، ترس از خدا را روش خود قرار دهید، لباس آرامش و وقار را به تن کنید(در صحنه کارزار) دندانها را به سختی روی هم بفشارید، زیرا پایداری و سختکوشی، دشمن را بیشتر عقبنشینی داده و شمشیرتان را از سرتان دور میسازد. زره را کامل پوشیده و در آن به خوبی استتار نمایید شمشیرها را پیش از نیام برآوردن در داخل غلاف تکان دهید(تا ضمن به وحشت انداختن دشمن، بر کشیدن آن از غلاف به هنگام ضرورت آسان شود.) با چشم نیم باز و خشم آلود دشمن را بنگرید(که موجب ترس و وحشت آنان شود. چه نگاه محبتآمیز دشمن را به طمع انداخته بر شما جری میسازد.) با نیزههای خود از راست، یا چپ حمله کنید(تا دشنم نتواند بر شما کمین بگشاید) با تیزی دم شمشیرهای خود خصم را مورد هجوم قرار دهید(اگر شمشیرتان در رسیدن به دشمن کوتاه است) با گامی به جلو نهادن آن را بلند کنید.(من همواره شمشیر خود را در رسیدن به دشمن بدینسان بلند کردهام(آگاه باشید که شما مورد توجه و عنایت خداوندید، چون پسرعموی پیامبر خدا، صلیالله علی و آله را یاری میکنید. بنابراین پیاپی بر دشمن حمله
