
ه دورانهای عربی هیچکس در بلاغت سخن به پایگاه والای علی نرسیده است.(جرداق؛ 1373: 179)
جاحظ که از نویسندگان و ادباء نامدار عرب است، دربارهی فصاحت و بلاغت امام علی(ع)چنین آورده است: «هرگز کلامی بعد از کلام خدا و پیامبرش به گوش من نخوره، مگر این که با آن مقابله به مثل کردهام جز کلمات امیرالمؤمنین «کرمالله وجهه» که من توان مبارزه با آن را هرگز در خود نیافتم.»(مکارم شیرازی؛ 1375: 33)
بلاغت علی(ع)امری واقعی و نعمتی انکارناپذیر است که اغلب ادباء و علمای برجسته به نحوی به آن اعتراف کردهاند. به نقل از سبط ابن جوزی که از خطباء و مورخان و مفسران معروف اهل سنت که در مورد بلاغت امام علی(ع)چنین میگوید: «خداوند امتیازات حلاوت و ملاحت و زیبایی و فصاحت را در و جود علی(ع)جمع کرده، کلمهای از او ساقط نشده و حجت و برهانی از دست نرفته، تمام سخنان سخن گویان را ناتوان ساخته و گوی سقبت را از همگان ربوده است، کلماتی که نور نبوت بر آن تابیده و افکار و عقول را حیران ساخته است.»(همان: 36)
افزون بر شخصیتهای گذشته، معاصرین نیز در وصف کلام علی(ع)لب به سخن گشودهاند. شیخ محمد عبده دانشمند مصلح نامدار پیش و نهضت فکری مصر در این باره مینگارد: «… هنگامی که پارهای از عبارات نهجالبلاغه را به دقت میخواندم، صحنههایی در نظرم مجسم میگشت که شاهد زندهای برای پیروزی نیروی سخن و بلاغت بود، آن جا که دلها به برهان حقایق آمیخته میگشت و سپاه سخنان محکم و نیرومند، چنان در هم شکستن باطل و یاری حق به پا خاست که هر شک و باطلی را نابود میکرد. قهرمان این میدان که این پرچم پیروزی را به اهتزاز در آورده بود، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود.»
آن چه مسلم و قطعی به نظر میرسد، این است که علی(ع) در تمام ابعاد وجود و من جمله جبههی بلاغی و ادبی بنا بر شواهد و اقوال فوقالذکر در سطح بسیار والایی قرار داشته و ادیبان و اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمان پیرامون این موضوع به تألیف کتب و ارائه سخن اقدام نموده و به توضیح ابعاد والای شخصیتی وی پرداختند.
2-4- 0 آشنایی با کتاب نهجالبلاغه
ابوالحسن محمد بن احمد ملقب به شریف رضی، دانشمند و ادیب فرزانه در سال 400 هجری قمری، گزیدهای از سخنان امیرالمؤمنین علی(ع)را که در موقعیتها و مناسبتهای گوناگون بیان کرده و از جنبهی ادبی و بلاغی از درجهی بالایی برخوردار بوده است، از لا به لای آثار و کتب بر جای مانده از گذشتگان جمعآوری و تدوین کرده و نام آن را نهجالبلاغه گذاشته است.
سید رضی در وجه تسمیهی نهجالبلاغه چنین گفته: «پس از پایان کتاب آن را نهجالبلاغه(راه و روش آشکار بلاغت و زیبایی گفتار) نام نهادم، چه دیدم بر هر که در آن بنگرد، درهای بلاغت را برابر او میگشاید و جویندگان را به مقصود نزدیک میکند.»(مبشری؛ 1366: 43)
مضامین و تعالیم این کتاب، تفسیر و توضیح قرآن و احادیث نبوی و در واقع مجموعهای از معارف اسلامی است. نهجالبلاغه در حقیقت دائرۀ المعارفی از علوم و فرهنگ اسلامی است که بعد از قرآن و احادیث پیامبر(ص) منبع سرشار از علوم و معارف بشری شمرده شده که تأسی به آن دو منبع ارزشمند و برخورداری از اسلوب بلاغی و ادبی و بهرهمندی از عنصر محتوایی و ذاتی توانستهاند نیازهای بشر را برای حصول به زندگی بهتر در سایه ی دین همراه با آگاهی و شناخت برآورده کند و با زبان موعظه از هر پدیدهی محسوس یا معقول، نمونهای روشن و قابل درک مقابل چشمان مخاطب قرار داده و سپس به تدریج او را به سرمنزل مقصود برده و راه کمال و سعادت را برابر چشمانش متجلی و هموار سازد.
این مجموعه مشتمل بر پندها، حکمتها و موضوعات متنوع دیگری است که این کتاب را جامع علوم قرار داده است. امام خمینی در وصیتنامهی خود آن را به عنوان دومین کتاب زندگی بشر بعد از قرآن کریم معرفی کرده و نام اخالقرآن را بر آن نهاده است.
این اثر جاویدان نه تنها با گذشت زمان کهنه و منسوخ نشده بلکه با پیشرفت دانش بشر و پیچیدگیهای حیات وی، هر روز گویاتر، شادابتر و نیرومندتر میگردد و نیاز به آن بیشتر احساس میشود. به طوری که میتواند همیشه به عنوان راهنمای فکری سالم و کامل منظور شود چرا که در بر دارندهی علوم الهی است که در روح عظیم امام علی(ع)به ودیعه نهاده شده و علوم الهی برای همه دورهها و اعصار و همهی امم و ملل کارساز و راهگشا میباشد.
2-5- 0تدوین نهجالبلاغه
شریف رضی نخستین کسی نبود که کلمات امیرالمؤمنین را جمع کرد و تدوین نمود، زیرا مردم به سخنان امام(ع) اهمیت فوقالعادهای میدادند که نسبت به سخن هیچ یک از فصیحان و بلیغان- چه آنها که در جاهلیت وجود داشتند و چه آنها که در اسلام- به این اندازه اهمیت نمیدادند. اما در کنار وجود حافظهی قوی برخی از یاران امام علی(ع)مانند کمیل بن زیاد، شریح قاضی، نوف بکالی و ضرار بن ضمره ضیائی و … که در محافل و مجامع گوناگون سخنان حضرت را میشنیدند و حفظ میکردند و سپس عیناً برای مردم نقل میکردهاند. برخی از اصحاب وی نیز سخنان آن حضرت با وسایل ساده و بسیار ابتدایی مینوشته و نگهداری میکردهاند، در این جا به ذکر نام چند تن از آنان بسنده میکنیم که عبارتند از: زید ابن وهب جهنی است که از اصحاب آن حضرت و در بسیاری از مجامع همراه وی بوده است و کتاب خطبههای امیرمؤمنان را بر منابر در جمعه و اعیاد و … را جمعآوری نمود و ابن حارث اعور همدانی کوفی است که از اصحاب فداکار و از علاقهمندان واقعی امام(ع) بوده، و حقایق بسیاری از علوم امام را گرفته و برای ما نقل نموده، او بعضی از خطبههای امام را هنگام سخنرانی مینوشته است.(آشتیانی، امامی؛ بیتا؛ 1/10)
و آن دیگر اصبغ بن نباته مجاشعی است که از افراد ویژه و مخصوص امیر مؤمنان بوده و عهد نامه مالکاشتر و وصیت امام به محمد حنفیه را نقل کرده است.(همان: 11)
از میان قدما مهمترین کسانی که خطبههای امام(ع) را پیش از سید رضی جمع کرده و به صورت کتاب در آوردهاند عبارتند از:
کتاب خطب امیرالمؤمنین علی المنابر فی الجمع و الاعیاد و غیرها که توسط زید بن وهب جهنی تألیف شده و شاید در این موضوع نخستین کتاب باشد، چرا که مؤلف آن عصر جاهلیت و عصر اسلام را درک کرده است. کتاب خطب امیر المؤمنین که ابو روح مزج بن فروه که به واسطه امام صادق(ع) آن را نقل کرده است. کتاب خطب علی و کتبه الی عماله تألیف ابوالحسن علی بن محمد مدائنی میباشد. کتاب خطب امیرالمؤمین نوشتهی مسعده بن صدقه عبدی که از سخنان علماء اهل تسنن بر گرفته شده است. کتاب خطب امیرالمؤمنین تألیف سید عبدالعظیم بن زید که ظاهراً همان عبدالعظیم حسنی است که در ری مدفون میباشد. کتاب مأتۀ کلمه لعلی بن ابی طالب که عمر و بنه بحر جاحظ آنها را از میان سخنان امام(ع) برگزیده است. و قسمتی از آنها را شریفرضی در نهجالبلاغه آورده است. کتاب رسائل امیرالمؤمنین و اخباره و حروبه نوشتهی ابراهیم بن هلال بن عاصم بن سعد بن مسعود ثقفی میباشد. کتاب الخطب لامیرالمؤمنین که تألیف ابراهیم بن سلیمان هشمی خزّاز کوفی است. و چندین کتاب کوچک و بزرگ دیگر که در این جا برای ذکر آنها مجالی وجود ندارد.
شریف رضی هدف از تدوین نهجالبلاغه را در مقدمهی کتاب مذکور چنین نقل کرده است: «من در بهار زندگانی و طراوت نهال جوانی شروع به تألیف کتابی در خصایص ائمه طاهرین علیهم اسلام نمودم… پس گروهی از یاران و برادران در بدایع مضامین فصل نخست آن در عجب ماندند و خوشحال شدند. در این هنگام از من درخواست کردند که مشغول تألیف کتابی بشوم که مشتمل بر سخنان گزیدهی مولا امیرالمؤمنین علی(ع)در جمیع فنون بوده و کلیهی اجزاء فصاحت و بلاغت را از خطبهها و پندها و آداب را در بر داشته باشد… پس من خواست دوستانم را پذیرفتم و دست به کار تألیف شدم در حالی که میدانستم در این کار چه نفع عظیمی بوده و اجرش نزد خدا ذخیره میگردد و قصد کردم عظمت قدر امیرالمؤمنین را در این فضیلت روشن گردانم… دیدم سخنان آن حضرت بر سه قطب میچرخد اول خطبهها و اوامر، دوم نامههای بزرگ و کوچک و سوم حکمتها و موعظهها.(انصاری قمی؛ بیتا: 26-22)
مرحوم شریف رضی مطالب این کتاب را در سه بخش خطبهها، حکمتها و رسائل تنظیم و تبویب کرده است. این مجموعه شامل 241 خطبه و 79 نامه و 480 حکم است که وی آنها را مستقیم از زبان امیرالمؤمنین(ع) نقل میکند. بی آن که به ذکر راویان آن بپردازد.
با توجه به حملهی لشکر مغول به بغداد و از بین رفتن کتب مهم مسلمانان، اگر چه نسخهی اصلی نهجالبلاغه بر جای نمانده باشد، جای هیچ تعجبی نیست. گفته شده: هلاکو خان مغول از کتابهای کتابخانههای اسلامی برای لشکرش پلی ساخت تا از روی آن عبور کنند و به سوزاندن بقیهی آنها فرمان داد. با این وجود خواجه نصیرالدین طوسی از ورقپارههای آنها توانست چهارصد هزار جلد کتاب جمعآوری کند و در کتابخانهی شهر مراغه قرار دهد. به هر حال مسلماً نسخهی اصلی این کتاب به خط مرحوم شریف رضی تا زمان ابن ابی الحدید موجود بوده است زیرا وی در شرح یکی از سخنان امام علی(ع)چنین میگوید: «وَ قَدْ وَجَدْتُ النُّسخۀَ التّی بِخَطِ الرَّضی ابن الحسن جامع نهجالبلاغه…»(امامی و آشتیانی؛ بیتا: 1/29) با این همه اقوالی گفته و شنیده شده مبنی بر وجود نسخهی اصلی نهجالبلاغه و برای صحت ادعای موضوع دلایل و نشانههایی اقامه کردهاند، برای مثال علامه امینی مؤلف کتاب الغدیر گفته است نسخهای از نهجالبلاغه را در مدرسهی نواب مشهد دیدهام که یک ورق از اول آن افتاده بود و در آخرش چنین آمده بود: «تم کتاب نهجالبلاغه و قد صادف الفراغ من کتابته سنه أربع و أربعین خمسمأتۀ کتبه محمد بن احمد النقیب…» یعنی «این نسخه در سال 544 هجری به خط محمد بن احمد نقیب نوشته شده…»(همان: 30)
نسخهی دیگری از نهجالبلاغه که تاریخ آن 512 هجری قمری است نزد سید محمد محیط طباطبایی در تهران موجود است. بنابراین نسخههایی که هم اکنون در دست ما میباشد درست مطابق نسخهی مرحوم شریف رضی هستند.
2-6-0 جامع نهجالبلاغه
کنیهی سید رضی ابوالحسن و نامش محمد و پدرش ابو احمد الحسین بن موسی بن ابراهیم بن موسی بن جعفرالصادق بود. مادرش فاطمه نام داشت که نسبش به امام حسین(ع) میرسد. شریف رضی در سال 395 هجری در بغداد به دنیا آمد و به کسب دانش پرداخت. در فقه و فرائض(عام مواریث) و ادبیات عرب نبوغ داشت(فارسی؛ 1376: 33)
بهاء الدوله ابونصر بن بویه لقب«رضی ذی الحسبین» و «شریف الاجل» به او داد. از کودکی به فرا گرفتن علم و فضیلت کوشا بود تا این که در سن سی سالگی قرآن مجید را حفظ نموده و با روشی که مخصوص خودش بود میخواند و تفسیر میکرد.(مقیمی؛ 1377: 22)
شریف رضی پس از وفات پدرش در سال 388 هجری نقیب النقبای طالبیان(علویان) و مرجع تقلید شیعیان گردید.
سید رضی از شاگردان شیخ مفید بوده است. مؤلف کتاب الدرجات الرفیعه میگوید: شیخ مفید شبی در خواب دید حضرت زهرا(س) دست دو فرزند کوچکش، حسن و حسین(ع) را گرفته و وارد مسجد کرخ(یکی از محلههای قدیمی بغداد شد. و آن ها را به وی سپرد و گفت: به این دو فرزندم فقه بیاموز(و قالتْ له: علّمهما الفقه). شیخ مفید شگفتزده از خواب برخاست، چون صبح شد، مطابق معمول به آن مسجد رفت. مدتی نگذشته بود که دید فاطمه مادر پاک و پارسای سید رضی همراه با خدمتکاران خویش وارد مسجد شد در حالی که فرزندان کوچکش سید رضی و سید مرتضی را به همراه داشت، شیخ مفید تا آنان را دید از جا برخاست و به فاطمه سلام کرد و گفت: ای شیخ این دو تن، فرزندان منند، آنان را به نزد شما آوردم که به ایشان فقه بیاموزی شیخ مفید به یاد خواب گذشته خویش افتاد و گریه کرد و آن گاه داستان خواب خود را برای فاطمه بازگو نمود. آری بدینسان شیخ مفید به تعلیم و تربیت آن دو کودک همت گماشت.(مکارم شیرازی؛ 1375: 1/14 و 20)
علاوه بر شیخ مفید، شریف رضی اساتید دیگری من جمله: ابوسعید حسن بن عبدا… بن مرزبان نحوی معروف به سید اخی، ابویحیی
