
وَمُشَارَكَةِ أَهْلِ الْهَوَى وَصَارَ مِنْ مَفَاتِيحِ أَبْوَابِ الْهُدَى» بیان میکنند و داشتن این صفات سبب دوستی خداوند نسبت به پرهیزکاران میشود و غرض از این بخش از خطبه تشویق است و امام(ع) مردم را به داشتن چنین صفاتی تشویق میکند.
بخش دوم خطبه:
وَآخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَلَيْسَ بِهِ. فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ، وَأَضَالِيلَ مِنْ ضُلَّالٍ. وَنَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاكاً مِنْ حَبَائِلِ غُرُورٍ وَقَوْلِ زُورٍ. قَدْ حَمَلَ الْكِتَابَ عَلَى آرَائِهِ. وَعَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ يُؤْمِنُ النَّاسَ مِنَ الْعَظَائِمِ وَيُهَوِّنُ كَبِيرَ الْجَرَائِمِ. يَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَفِيهَا وَقَعَ. وَيَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَبَيْنَهَا اضْطَجَعَ. فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ. وَالْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ. لَا يَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَيَتَّبِعَهُ. وَلَا بَابَ الْعَمَى فَيَصُدَّ عَنْهُ. وَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ.
(حال که اوصاف و علامات دوست خدا را شنیدید، نشانههای دشمن خدا را هم بشناسید) امام(ع) میفرماید:
و آن دیگری بندهی نادانی است که خود را با این که دانشی ندارند دانشمند مینامد. چنین شخصی، نادانی را از نادانان و گمراهی را از گمراهان، اقتباس کرده است. برای مردم از ریسمانهای فریب و گفتارهای دروغ دامهایی گسترانیده، قرآن را با رأی و اندیشهی خود تفسیر میکند و هواهای نفسانی و باطل خود را حق جلوه میدهد. مردم را از پیشامدهای عظیم،(به دروغ) خاطر جمعی میدهد و گناهان بزرگ را سهل و آسان وانمود میکند. سخنش این است که گرد شبهات نمیگردم، اما در آنها قرار دارد و میگوید از بدعتها به دورم، لیکن در میان آنها خوابیده است چهرهی چنین شخصی چهرهی انسان است، اما قلبش قلب حیوان است نه باب هدایت را میشناسد تا از آن پیروی کند و نه ضلالت و گمراهی را تا از آن دوری جوید(در حقیقت چنین فردی) مردهای است که میان زندگان زندگی میکند. (بحرانی؛ 1375: 2/625)
در این بخش از خطبه امام(ع) پارهای از صفات بدکاران همچون «قَدْ حَمَلَ الْكِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَعَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ» را بیان میکند و غرض از این بخش تحذیر است. چرا که امام(ع) قصد دارند مردم را از داشتن چنین صفات زشتی بر حذر دارند چرا که در حقیقت چنین انسانی مرده است.
بخش سوم خطبه:
فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ وَأَنَّى تُؤْفَكُونَ وَالْأَعْلَامُ قَائِمَةٌ، وَالْآيَاتُ وَاضِحَةٌ، وَالْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ وَكَيْفَ تَعْمَهُونَ وَبَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ وَهُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَأَعْلَامُ الدِّينِ وَأَلْسِنَةُ الصِّدْقِ. فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَرِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِيمِ الْعِطَاشِ.
أَيُّهَا النَّاسُ، خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ صلى الله عليه وآله و سلم إِنَّهُ يَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَلَيْسَ بِمَيِّتٍ، وَيَبْلَى مَنْ بَلِيَ مِنَّا وَلَيْسَ بِبَالٍ، فَلَا تَقُولُوا بِمَا لَا تَعْرِفُونَ. فَإِنَّ أَكْثَرَ الْحَقِّ فِيمَا تُنْكِرُونَ. وَاعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّةَ لَكُمْ عَلَيْهِ. وَهُوَأَنَا. أَ لَمْ أَعْمَلْ فِيكُمْ بِالثَّقَلِ الْأَكْبَرِ وَأَتْرُكْ فِيكُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ. قَدْ رَكَزْتُ فِيكُمْ رَايَةَ الْإِيمَانِ. وَوَقَفْتُكُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ. وَأَلْبَسْتُكُمُ الْعَافِيَةَ مِنْ عَدْلِي وَفَرَشْتُكُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِي وَفِعْلِي وَأَرَيْتُكُمْ كَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِي. فَلَا تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْيَ فِيمَا لَا يُدْرِكُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ وَلَا تَتَغَلْغَلُ إِلَيْهِ الْفِكَرُ.
کجا میروید؟ و به کجا بازگشت داده میشودی؟ با این که پرچمهای حق بر پا و نشانههای دین و دیانت آشکار و علوم هدایت و رستگاری در اهتزاز و نمایان است. پس شما در کدام بیابان خشک و بی آب و علف سرگردان شدهاید چگونه و برای چه هدفی حیران شدهاید. شگفتا با این که خانواده پیامبرتان در میان شما قرار دارند و آنها پیشوای حق و نشانههای دین و زبان راستگوی حقیقتاند اگر به راستی قصد ارشاد و هدایت یافتن را دارید، عترت پیامبرتان را در جایگاهی که قرآن برای آنها مقرر داشته قرار دهید، محبت آنان را درون جای داده همچون شتران تشنه کویر که حریصانه و با شتاب آبشخور وارد میشوند، بر آبشخور خاندان پیامبرتان وارد شوید.
ای مردم این سخن پیامبر(ص) را در گوش جان داشته و آن را بپذیرید که فرمود: «کسی که از ما میمیرد، مرده نیست و آن که از ما پوسیده پنداشته شود در حقیقت پوسیده نیست.» پس آنچه نمیدانید به زبان نیاورید(شما که به کنه این سخن پی نبردهاید بیجهت آن را انکار نکنید.) زیرا بیشترین حقایق در اموری است که شما آن را انکار میکنید، معذرت خواهی کنید از کسی که بر علیهاش حجت و دلیلی ندارید و او من هستم مگر من آن کس نیستم که در میان شما مطابق ثقل اکبر(قرآن) عمل کردم و در میان شما ثقل اصغر(عترت پیغمبر) را باقی گذاشتم و پرچم ایمان را در میان شما برافراشتم، و بر حدود حلال و حرام آگاهتان ساختم و لباس امن و عافیت را از روی عدالت بر شما پوشاندم و با گفتار و رفتار نیک، خیر و احسان، را در میان شما گستراندم و اخلاق خوب و پسندیده خود را به شما نمایاندم. بنابراین دربارهی اموری که کنه آن را درک نمیکنید و اندیشهی شما به حقیقت آن نمیرسد، اظهار نظر نکنید(بحرانی؛ 1375: 2/631-630).
جملات اول این بخش از خطبه
