
میگوید من از این سخن شما آگاه و با خبر هستم.
أَنَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِهِ. أَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ. لَكِنَّهَا لَهْجَةٌ غِبْتُمْ عَنْهَا وَلَمْ تَكُونُوا مِنْ أَهْلِهَا.
غرض فخر است. امام(ع) خود را به خاطر این که اولین ایمان آورنده به خداوند بوده است و اولین شخص بوده که پیامبر(ص) را تصدیق کرده و از این که حقایقی را از رسول(ص) دریافت میکرده و سایرین شایسته آن نبودهاند، به خود میبالد.
وَيْلُ أُمِّهِ كَيْلاً بِغَيْرِ ثَمَنٍ لَوْ كَانَ لَهُ وِعَاءٌ. غرض تحقیر است. امام(ع) مردم را حقیر می داند از این که ظرفیت فراگیری علوم را ندارند.
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ. غرض توبیخ است. امام این افراد را سرزنش و نکوهش میکند که در قیامت نتیجه کارهایشان را میبینند.
4-24 0 خطبه 72:
اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْمَدْحُوَّاتِ. وَدَاعِمَ الْمَسْمُوكَاتِ. وَجَابِلَ الْقُلُوبِ عَلَى فِطْرَتِهَا شَقِيِّهَا وَسَعِيدِهَا. اجْعَلْ شَرَائِفَ صَلَوَاتِكَ وَنَوَامِيَ بَرَكَاتِكَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ. وَالْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَقَ. وَالْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ وَالدَّافِعِ جَيْشَاتِ الْأَبَاطِيلِ. وَالدَّامِغِ صَوْلَاتِ الْأَضَالِيلِ. كَمَا حُمِّلَ فَاضْطَلَعَ قَائِماً بِأَمْرِكَ مُسْتَوْفِزاً فِي مَرْضَاتِكَ غَيْرَ نَاكِلٍ عَنْ قُدُمٍ. وَلَا وَاهٍ فِي عَزْمٍ وَاعِياً لِوَحْيِكَ حَافِظاً لِعَهْدِكَ. مَاضِياً عَلَى نَفَاذِ أَمْرِكَ. حَتَّى أَوْرَى قَبَسَ الْقَابِسِ وَأَضَاءَ الطَّرِيقَ لِلْخَابِطِ وَهُدِيَتْ بِهِ الْقُلُوبُ بَعْدَ خَوْضَاتِ الْفِتَنِ وَالْآثَامِ. وَأَقَامَ بِمُوضِحَاتِ الْأَعْلَامِ وَنَيِّرَاتِ الْأَحْكَامِ. فَهُوَ أَمِينُكَ الْمَأْمُونُ وَخَازِنُ عِلْمِكَ الْمَخْزُونِ. وَشَهِيدُكَ يَوْمَ الدِّينِ وَبَعِيثُكَ بِالْحَقِّ. وَرَسُولُكَ إِلَى الْخَلْقِ.
اللَّهُمَّ افْسَحْ لَهُ مَفْسَحاً فِي ظِلِّكَ وَاجْزِهِ مُضَاعَفَاتِ الْخَيْرِ مِنْ فَضْلِكَ. اللَّهُمَّ وَأَعْلِ عَلَى بِنَاءِ الْبَانِينَ بِنَاءَهُ وَأَكْرِمْ لَدَيْكَ مَنْزِلَتَهُ وَأَتْمِمْ لَهُ نُورَهُ وَاجْزِهِ مِنِ ابْتِعَاثِكَ لَهُ مَقْبُولَ الشَّهَادَةِ. مَرْضِيَّ الْمَقَالَةِ ذَا مَنْطِقٍ عَدْلٍ وَخُطْبَةٍ فَصْلٍ. اللَّهُمَّ اجْمَعْ بَيْنَنَا و َبَيْنَهُ فِي بَرْدِ الْعَيْشِ وَ قَرَارِ النِّعْمَةِ وَ مُنَى الشَّهَوَاتِ وَأَهْوَاءِ اللَّذَّاتِ وَرَخَاءِ الدَّعَةِ.وَمُنْتَهَى الطُّمَأْنِينَةِ. وَتُحَفِ الْكَرَامَةِ.
در این خطبه حضرت(ع) طرز درود و صلوات فرستادن بر پیغبر اکرم را به مردم دستور میدهد:
بار خدایا، ای گسترانندهی زمینها وای نگهدارندهی آسمانها و ای آفریننده دلها، طبق فطرت آنها(دلها را پاکیزه و خالی از دیانات و عقاید آفریده و آن ها را برای پذیرفتن دین حق آماده گرداندی) پس دلهای اشقیا بدبختی و دلهای اتقیا سعادت و نیکبختی را برای خود برگزیدند. قرار بده شریفترین درودها را و بلندترین برکتهایت را بر محمد بنده و رسول خودت. محمدی که(وحی و رسالت) پیمبران پیشین به او ختم و راه بسته شده(دین و عبادات تو) از او باز حق و شریعت(به حجت و دلیل) از او آشکارا گردید، اوست که کین و جوشش لکشرهای باطل را برطرف کرد و صولت گمراهان را در هم شکستند(خدایا) همچنان که او متحمل بار سنگین رسالت شده و به قوت آن را به دوش کشید، و به فرمان تو قیام کرد و در راه خشنودی خاطر تو ثبات ورزید، بدون آن که از پیش افتادن(عقب) بماند و در عزم و ارادهاش(در تبلیغ دیانت) سستی ورزد(تو خودت صلوات و رحمت و درودی که جزای این کارهای او باشد، به روان او نثار کند خدایا) محمد است که وحی تو را ضبط کرد، به پیمان تو وفادار ماند(اوامر و نواهی تو را رسانید) و تا هر جا که ممکن بود گذر کرده و فرمان تو را جاری ساخت تا این که شعلهی فروزندهی(علم و دانش را در کانون دلها) برافروخت راه(شرع) را برای شخص خطاکار روشن ساخت، پس از آن که دلهای مردم در(گردابهای فتنهها و گناهان غوطه خورده به واسطهی او هدایت شدند پرچمهای دیانت و احکام درخشان برپا کرد(پروردگارا) پس امانت تو را اوست مردی امین(و گوهرهای اسرار مکنون) و علم مخزون تو را اوست شخصی خازن، در روزن قیامت گواه تو، و برانگیخته به راستی از جانب تو و فرستاده به سوی مخلوق تو او است. خدایا در سایهی لطف و مرحمت خود برای او جایی وسیع بگشا و از فضل و کرمت پاداشهای نیکویی به او بده، الها بنای عالی و را بر بنای بناکنندگان پیش برتری ده(دین و قوانین نورانی او را بر سایر انبیاء گذشته غلبه ده و جایگاه او را نزد خود گرامی دار، نورش را تمام گردان(دین او را به وسیله فرزندش مهدی موعود به اکناف گیتی برسان) و به پاداش این که او را به رسالت برانگیختی(و این بار کمرشکن را به دوش او نهادی) گواهیش را پذیرفته، گفتارش را پسندیده قرار ده، زیرا که محمد مردی بود درست گفتار و جداکنندهی(حق از باطل) بار خدایا، بین ما و او را پیوند ده، در جایی که زندگانیش خوش، نعمتش همیشه برقرار، آرزوها در آن برآورده، هوسها در آن برآمده، جای وسیع آسایش، و مرکز راحت و اطمینان با تحفها و ارمغانهای نیکو که در آنجا مقرر فرمود که آن بهشت و تمام این وسائل در آن موجود است.(انصاری؛ بیتا: 161-160)
در این خطبه به سبب طولانی بودن از ذکر تک تک جملات خودداری میشود چرا که تمامی جملات امری آن انشائی است و غیر از آن نیز غرض مدح است. و امام(ع) قصد مدح و ستایش پیامبر(ص) را داشتهاند.
4-25 0خطبه 73:
قَالُوا: أُخِذَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ أَسِيراً يَوْمَ الْجَمَلِ فَاسْتَشْفَعَ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ عليهما السلام إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فَكَلَّمَاهُ فِيهِ فَخَلَّى سَبِيلَهُ. فَقَالَ لَهُ يُبَايِعُكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ. فقَالَ عليه السلام:
أََوَ لَمْ يُبَايِعْنِي بَعْدَ قَتْلِ عُثْمَانَ؟ لَا حَاجَةَ لِي فِي بَيْعَتِهِ إِنَّهَا كَفٌّ يَهُودِيَّةٌ لَوْ بَايَعَنِي بِكَفِّهِ لَغَدَرَ بِسَبَّتِهِ أَمَا إِنَّ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ أَنْفَهُ وَهُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ وَسَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَمِنْ وَلَدِهِ يَوْماً أَحْمَرَ.
گفتهاند: چون مروان ابن حکم در جنگ جمل اسیر شد امام حسن و امام حسين (ع) را نزد اميرالمومنين (ع) شفيع قرار داد، پس آن دو بزرگوار درباره او عرض كردند: يا اميرالمومنين مروان با تو بيعت مى كند، حضرت او را رها كرده فرمود: آيا بعد از كشته شدن عثمان با من بيعت نكرد؟(و پس از آن در جنگ جمل شركت نمود) مرا به بيعت او حاجت نيست، زيرا دست دادن او براى بيعت مانند دست دادن يهودى است(كه به مكر و حيله و پيمان شكنى مشهور است) اگر بدست خود با من بيعت كند در نهان خیانت میورزد(در پنهانى پيمان بشكند و وفاى به عهد ننمايد و بيعت خود را چون به او انگاشته رها كند. اين جمله را براى پستى مروان فرمود و باز در سرزنش او مى فرمايد:) آگاه باشيد كه او را امارت و حكومتى خواهد بود(بسيار كوتاه) چون ليسيدن سگ بينى خود را(مدت امارت و حكومت مروان تقريبا چهار ماه و ده روز بوده) و او پدر چهار رئيس است(مراد از چهار رئيس فرزندان او بودند كه عبدالملك خليفه شد و عبدالعزيز والى مصر و بشر والى عراق و محمد والى جزيره گرديد، و آنها در مكر و حيله و گمراه كردن مردم مانند پدرشان بودند) و زود باشد كه مردم از مروان و فرزندان او روز سرخ را(قتل و غارت و انواع سختيها كه از ايشان صادر شد) دريابند(و بعضى گفته اند مراد از چهار رئيس كه حضرت فرموده چهار پسر عبدالملك ابن مروان، يزيد و سليمان و وليد و هشام هستند كه هر چهار به خلافت رسيدند)(فیضالاسلام؛ 1379: 17)
قَالُوا: أُخِذَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ أَسِيراً يَوْمَ الْجَمَلِ فَاسْتَشْفَعَ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ عليهما السلام إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فَكَلَّمَاهُ فِيهِ فَخَلَّى سَبِيلَهُ فَقَالَا لَهُ يُبَايِعُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. این جملات سخنان حضرت نیستند بلکه تنها مقدمهای هستند برای گفتن سخنانی، امام(ع) درباره مروان فرمودند غرض از تمامی جملات فائدۀالخبرمیباشد. چرا که ما از ماجرایی که آگاه نیستیم مطلع میسازد و جمله آخر نیز ندایی است پس انشائی میباشد.
لَا حَاجَةَ لِي فِي بَيْعَتِهِ إِنَّهَا كَفٌّ يَهُودِيَّةٌ لَوْ بَايَعَنِي بِكَفِّهِ لَغَدَرَ بِسَبَّتِهِ. غرض تحقیر است. امام(ع) مروان را به خاطر عدم وفای به عهد و پیمان و بیعت تحقیر میکند.
أَمَا إِنَّ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ أَنْفَهُ وَهُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ وَسَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَمِنْ وَلَدِهِ يَوْماً أَحْمَرَ. غرض توبیخ است. امام(ع) مروان را به خاطر کارهای بدش نکوهش و سرزنش میکند و سرانجام بدی را برای او پیشبینی میکند که نتیجهی کارهای بد اوست.
4-26 0 خطبه 74:
لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَيْرِي. وَوَ اللَّهِ لَأُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِينَ وَلَمْ يَكُنْ فِيهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَيَّ خَاصَّةً الْتِمَاساً لِأَجْرِ ذَلِكَ وَفَضْلِهِ وَزُهْداً فِيمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَزِبْرِجِهِ.
به تحقیق شما میدانید من برای خلافت از هرکس دیگر سزاوار ترم(با این حال او را به خلافت میگمارید) و سوگند به خدا خلافت را به عثمان رها میکنم مادامی که امور مسلمانان منظم باشد و به جز بر من بر دیگری ستمی وارد نشود این به خاطر امید مرحمت و پاداشی است که از فضل و عنایت خدای بزرگ دارم، و از زیب و زیورش که به آنها دلبستهاید چشم میپوشم.(بهشتی؛ بیتا: 62)
لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَيْرِي. غرض فخر است. امام(ع) نسبت به این که خود شایستگی خلافت را بیشتر از دیگران دارد به خود میبالد.
وَ اللَّهِ لَأُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِينَ. غرض فائدۀالخبراست.
وَلَمْ يَكُنْ فِيهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَيَّ خَاصَّةً. غرض اظهار خشوع است. امام فروتنی میکند که حاضر است تنها به او ظلم شود.
الْتِمَاساً لِأَجْرِ ذَلِكَ وَفَضْلِهِ وَزُهْداً فِيمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَزِبْرِجِهِ. غرض مدح است. امام(ع) از این که اجر و فضل و رحمت و زیب و زیور خداوند شامل حالش میشود خود را میستاید.
4- 27 . خطبه 75:
أَوَ لَمْ يَنْهَ بَنِي أُمَيَّةَ عِلْمُهَا بِي عَنْ قَرْفِي. أَوَمَا وَزَعَ الْجُهَّالَ سَابِقَتِي عَنْ تُهَمَتِي. وَلَمَا وَعَظَهُمُ اللَّهُ بِهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِي. أَنَا حَجِيجُ الْمَارِقِينَ وَخَصِيمُ النَّاكِثِينَ الْمُرْتَابِينَ. وَعَلَى كِتَابِ اللَّهِ تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ وَبِمَا فِي الصُّدُورِ تُجَازَى الْعِبَادُ.
در سال 36 هجری وقتی شنید که بنیامیه با تهمتهای فراوان آن حضرت را در خون عثمان شریک میپندارند، فرمود:
آیا شناختی که بنی امیه از روحیات من دارند آنان را از عیب جویی بر من باز نمیدارد و آیا سوابق مبارزات من، نادان را بر سر جای خود نمینشاند که به من تهمت نزنند آنچه خدا آنان بدان پند داد از من بیان من رساتر است. من مارقین(از دین خارجشدگان) را با حجت و برهان مغلوب میکنم و دشمن ناکثین «پیمان شکنان» و تردید دارندگان در اسلام میباشم، شبهات را باید در پرتو کتاب خدا و قرآن شناخت و بندگان خدا به آنچه در دل دارند پاداش داده میشوند(دشتی؛ 1379: 125).
أَوَ لَمْ يَنْهَ بَنِي أُمَيَّةَ عِلْمُهَا بِي عَنْ قَرْفِي أَ وَمَا وَزَعَ الْجُهَّالَ سَابِقَتِي عَنْ تُهَمَتِي. جملات استفهامی هستند پس انشائی میباشند.
وَلَمَا وَعَظَهُمُ اللَّهُ بِهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِي أَنَا حَجِيجُ الْمَارِقِينَ وَخَصِيمُ النَّاكِثِينَ الْمُرْتَابِينَ وَعَلَى كِتَابِ اللَّهِ تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ. غرض فخر است. امام(ع) خود
