
کنید، و از فرار شرم داشته باشید چه این که فرار از کارزار موجب ننگ و بدنامی بازماندگان و قرار گرفتن در آتش سوزان روز حساب میشود.در معرکهی کارزار از روی خوشحالی و رضایت خاطر، جان بسپارید و مرگ در راه خدا را با آغوش باز پذیرا گردید(که مردن در راه خدا زندگی جاوید است.) «ای یاران من» با یک یورش برقآسا، این جمعیت انبوه را مورد حمله قرار دهید و سراپردهی با شکوه و عظمت وی را از میان بردارید، و تار و پودش را از هم بگسلانید زیرا شیطان در زوایان آن خیمه لانه گرفته و کمین کرده است، و برای حمله و خیز برداشتن به سوی خصم در فرصتی مناسب، دستی پیش وعقبنشینی به موقع پایی فرا پس نهاده است. پس لازم است که برای ستیز با وی و حامیانش تصمیمی جدی بگیرید، تا جلوهی نورانی حق بر شما آشکار شود، شما برترید زیرا، خدا با شماست و یقیناً أجر کارهای شما را ضایع نمیکند(بحرانی؛ 1375، 2/384-383)
فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ. غرض نصیحت و ارشاد است.
وَأَكْمِلُوا اللَّأْمَةَ وَقَلْقِلُوا السُّيُوفَ فِي أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا وَالْحَظُوا الْخَزْرَ وَاطْعُنُوا الشَّزْرَ وَنَافِحُوا بِالظُّبَى وَصِلُوا السُّيُوفَ بِالْخُطَا وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ بِعَيْنِ اللَّهِ وَمَعَ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ فَعَاوِدُوا الْكَرَّ وَاسْتَحْيُوا مِنَ الْفَرِّ. همه جملات امری هستند پس انشائی هستند.
فَإِنَّهُ عَارٌ فِي الْأَعْقَابِ. غرض تحقیر است. چرا که امام(ع) میگوید از فرار از جنگ شرم کنید که در این صورت این موجب ننگ و عار است.
وَنَارٌ يَوْمَ الْحِسَابِ. غرض توبیخ است. امام(ع) کسانی که از جنگ فرار کنند سرزنش و نکوهش میکند که دچار آتش روز حساب میشوند.
فَإِنَّ الشَّيْطَانَ كَامِنٌ فِي كِسْرِهِ. غرض تحذیر است. امام میگوید دشمن را نابود کنید چرا که شیطان در سراپرده آن کمین کرده پس از آن بر حذر باشید.
وَقَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَةِ يَداً وَأَخَّرَ لِلنُّكُوصِ رِجْلًا. غرض تنبیه است چرا که امام(ع) سپاهیان را هشیار میکند که شیطان در کمین است که به موقع حمله کند پس مراقب باشید.
حَتَّى يَنْجَلِيَ لَكُمْ عَمُودُ الْحَقِّ. غرض اظهار فرح است. چرا که با جنگیدن با دشمن جلوه ی حق بر مسلمانان(سپاه امام) آشکار میشود و باعث شادی و خوشحالی است.
وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ. غرض مدح است. امام(ع) قصد دارد یارانش را ستایش کند.
وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ. غرض دادن امید و رجاء3 است که خدا با شماست و اجر کارهای شما نزد اوست و ضایع نمیشود.
4-19 0خطبه 67:
فَهَلَّا احْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وَصَّى بِأَنْ يُحْسَنَ إِلَى مُحْسِنِهِمْ وَيُتَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ؟ [قَالُوا: وَمَا فِي هَذَا مِنَ الْحُجَّةِ عَلَيْهِمْ؟ فَقَالَ عليه السلام: لَوْ كَانَ الْإِمَامَةُ فِيهِمْ لَمْ تَكُنِ الْوَصِيَّةُ بِهِمْ: ثُمَّ قَالَ عليهالسلام: فَمَا ذَا قَالَتْ قُرَيْشٌ؟ قَالُوا احْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَةُ الرَّسُولِ صلى الله عليه وآله و سلم. فَقَالَ عليهالسلام: احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَأَضَاعُوا الثَّمَرَةَ].
وقتی در 28 صفر سال 11 هجری ماجرای سقیفه را به امام رساندند پرسید: انصار چه گفتند: زمامداری از ما، رهبری از شما مهاجرین انتخاب گردد. پس امام علی علیهالسلام فرمود:
چرا با آنها به این سخن رسول خدا استدلال نکردید که آن حضرت دربارهی انصار سفارش فرمود: با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید.[پرسیدند چگونه این حدیث انصار را از زمامداری دور میکند پاسخ داد:] اگر زمامداری و حکومت در آنان بود، سفارش کردند دربارهی آنها معنایی نداشت [سپس پرسید: قریش در سقیفه چه گفتند جواب دادند: قریش میگفتند ما از درخت رسالتیم، امام علی علیهالسلام فرمود] به درخت رسالت استدلال کردند اما میوهاش را ضایع ساختند.(دشتی؛ 1379: 117)
فَهَلَّا احْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وَصَّى بِأَنْ يُحْسَنَ إِلَى مُحْسِنِهِمْ وَيُتَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ؟ استفهمامی(پرسشی) است پس انشائی است.
لَوْ كَانَ الْإِمَامَةُ فِيهِمْ لَمْ تَكُنِ الْوَصِيَّةُ بِهِمْ. جمله شرطی است پس انشائی است.
فَمَاذَا قَالَتْ قُرَيْشٌ؟ استفهمامی است پس انشائی میباشد.
احْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَةُ الرَّسُولِ صلى الله عليه وآله. غرض فائدۀ الخبر است. چرا که خبری به قصد اطلاع و آگاهی بیان کردهاند.
احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَأَضَاعُوا الثَّمَرَةَ. غرض اظهار حسرت و اندوه است. امام(ع) از این عمل قریش که به خاندان رسالت بودن خودشان استدلال میکنند و میوه خاندان رسالت یعنی اهل بیت را ضایع میکنند و نادیده میگیرند اظهار حسرت و اندوه مینمایند.
4-20 0 خطبه 68:
وَقَدْ أَرَدْتُ تَوْلِيَةَ مِصْرَ هَاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ وَلَوْ وَلَّيْتُهُ إِيَّاهَا لَمَّا خَلَّى لَهُمُ الْعَرْصَةَ. وَلَا أَنْهَزَهُمُ الْفُرْصَةَ. بِلَا ذَمٍّ لِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ وَ لَقَدْ كَانَ إِلَيَّ حَبِيباً وَكَانَ لِي رَبِيباً.
قصدم این بود که هاشم بن عتبه را به ولایت مصر بر گمارم، و گر چنین کرده بودم و هاشم را برای حکوم مصر میفرستادم میدان را برای مهاجمان معاویه خالی نمیگذاشت و فرصت را از دست نمیداد البته منظورم بدگویی از محمد بن ابی بکر نیست چون او برای من بسیار دوستداشتنی است و از این گذشته در دامنم تربیت یافته بود.(بحرانی، 1375: 2/401)
4-21 0 خطبه 69:
كَمْ أُدَارِيكُمْ كَمَا تُدَارَى الْبِكَارُ الْعَمِدَةُ. وَالثِّيَابُ الْمُتَدَاعِيَةُ كُلَّمَا حِيصَتْ مِنْ جَانِبٍ تَهَتَّكَتْ مِنْ آخَرَ. كُلَّمَا أَطَلَّ عَلَيْكُمْ مَنْسِرٌ مِنْ مَنَاسِرِ أَهْلِ الشَّامِ أَغْلَقَ كُلُّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بَابَهُ وَانْجَحَرَ انْجِحَارَ الضَّبَّةِ فِي جُحْرِهَا وَالضَّبُعِ فِي وِجَارِهَا. الذَّلِيلُ وَاللَّهِ مَنْ نَصَرْتُمُوهُ وَمَنْ رُمِيَ بِكُمْ فَقَدْ رُمِيَ بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ. إِنَّكُمْ وَاللَّهِ لَكَثِيرٌ فِي الْبَاحَاتِ قَلِيلٌ تَحْتَ الرَّايَاتِ وَإِنِّي لَعَالِمٌ بِمَا يُصْلِحُكُمْ وَيُقِيمُ أَوَدَكُمْ وَلَكِنِّي لَا أَرَى إِصْلَاحَكُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِي. أَضْرَعَ اللَّهُ خُدُودَكُمْ. وَأَتْعَسَ جُدُودَكُمْ لَا تَعْرِفُونَ الْحَقَّ كَمَعْرِفَتِكُمُ الْبَاطِلَ وَلَا تُبْطِلُونَ الْبَاطِلَ كَإِبْطَالِكُمُ الْحَقَّ.
تا چند با شما(برای حاضر نشدن برای جهاد در راه خدا) مماشات کنم، چنان که با شترهای جوانی که سنگینی بار کوهان آنها را کوبیده مماشات کنند(شما هم چون بهائم بی خردید و به این جهت شکیبایی نداشته زیر بار سختیهای جنگ نرفته از دشمن جلوگیری نمینمایید) و چنان که با جامههای کهنه که پی در پی دریده شده هر بار که از سمتی بدوزند از طرف دیگر پاره میگردد، مدارا مینمایند(شما را از هر جانبی گردآورده برای جنگ آماده مینمایم پراکنده میگردید) هر گاه گروهی از لشکر شام به شما نزدیک شوند هر مرد شما(از ترس) در خانه خود را بسته در گوشهای پنهان شوند مانند پنهان شدن سوسمار و کفتار در لانهی خود(که به اندک آوازی در خانهی خود پنهان گردند پس) سوگند به خدا ذلیل و خوار است کسی که شما او را(در جلوگیری از دشمن، یا در کارزار سودی برده نمیشود) سوگند به خدا در میان خانهها بسیارید و در زیر بیرقها کم (تا در خانه خود هستید گرد هم آمده لازف زده گزاف میگویید، ولی برای جنگیدن با دشمن حاضر نمیشوید) و من آنچه را که شما برای پیشرفت مقاصد خود بعضی از شما را کشته یا زندانی نمایم تا دیگران عبرت گرفته از ترس مرا اطاعت نمایید) و لیکن سوگند به خدا اصلاح شما را با فساد و تباه ساختن خود جایز نمیبینم(زیرا اصلاح به این نحو سبب گرفتاری من است به عذاب الهی و به این امر راضی نیستم) خداوند روی شما را خوار گرداند(شما چون لیاقت قبول نصیحت و پند من را ندارید به عذاب گرفتار شوید) و حظ و بهرههای شما را ناقابل نماید(در دنیا بدبخت شوید چنان که در آخرت بدبخت خواهید بود، زیرا) حق را نمیشناسید(از احکام الهیه پیروی نمیکنید) چنان که با باطل آشنا هستید(از آن پیروی مینمایید) و در صدد ابطال باطل نیستید، چنان که حق و حقیقت را باطل میکنید(به راه حق قدم ننهاده همواره در راه باطل سیر مینمایید)(فیضالاسلام؛ 1379: 165 و 166).
غرض از تمامی این خطبه توبیخ است و امام قصد نکوهش و سرزنش یارانش را دارد.
4-22 0 خطبه 70:
مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَأَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله و سَلَّم فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِيتَ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الْأَوَدِ وَاللَّدَدِ؟ فَقَالَ: ادْعُ عَلَيْهِمْ فَقُلْتُ: أَبْدَلَنِي اللَّهُ بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ وَأَبْدَلَهُمْ بِي شَرّاً لَهُمْ مِنِّي.
قال الشريف: يعني بالأود الاعوجاج و باللدد الخصام ، و هذا من أفصح الكلام .
در حالی که نشسته بودم خواب من را در ربود، پس رسول خدا بر من گذر فرمود، گفتم: ای فرستادهی خدا از امت تو چها دیدم و از کجبازی و دشمنی آنان چه کشیدم، فرمود: آنان را نفرین کن. گفتم: خدا بهتر از آنان نصیب من کناد و بدتر از مرا بر آنان گماراد. [شریف فرموده: از کلمه أود کجی و از لدد دشمنی را قصد دارد و این از فصیحترین سخنان است.](شهیدی؛ 1378: 53).
مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَأَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله و سلم غرض فائدۀالخبراست. امام(ع) میخواهد ماجرای را تعریف کنند که مردم از آن بیاطلاع هستند.
4-23 0 خطبه 71:
أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ فَإِنَّمَا أَنْتُمْ كَالْمَرْأَةِ الْحَامِلِ، حَمَلَتْ فَلَمَّا أَتَمَّتْ أَمْلَصَتْ وَمَاتَ قَيِّمُهَا وَطَالَ تَأَيُّمُهَا وَوَرِثَهَا أَبْعَدُهَا. أَمَا وَاللَّهِ مَا أَتَيْتُكُمُ اخْتِيَاراً وَلَكِنْ جِئْتُ إِلَيْكُمْ سَوْقاً وَلَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تَقُولُونَ: عَلِيٌّ يَكْذِبُ. قَاتَلَكُمُ اللَّهُ تَعَالَى فَعَلَى مَنْ أَكْذِبُ. أَعَلَى اللَّهِ؟ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِهِ. أَمْ عَلَى نَبِيِّهِ؟ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ. كَلَّا. وَاللَّهِ لَكِنَّهَا لَهْجَةٌ غِبْتُمْ عَنْهَا وَلَمْ تَكُونُوا مِنْ أَهْلِهَا. وَيْلُ أُمِّهِ كَيْلًا بِغَيْرِ ثَمَنٍ لَوْ كَانَ لَهُ وِعَاءٌ. «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ».
ای مردم عراق به خدا سوگند به سوی شما از روی اختیار نیامدم، بلکه به اجبار و برای فرونشاندن فتنهی جنگ جمل بدین سامان آمدم(و سپس برای مقابله و فیصله دادن جنگ صفین ماندن در کوفه طولانی شد) به من خبر رسیده است که در رابطه با اخبار غیبی شما گفتهاید: علی دروغ میگوید. خدا شما را بکشد من به چه هدف بر چه کسی دروغ میبندم آیا بر خدا دروغ میبندم من اولین ایمانآورنده به او هستم. آیا به پیامبرش دروغ میبندم من که اولین تصدیق کنندهی او هستم نه هیچ کدام از این امور نیست، اخباری که من از حقایق آینده به شما میدهم از رسول خدا دریافتهام. آن زمان که شما نبودید و یا اهلیت فراگیری آنها را نداشتید. پشیمان بنشینید که برای فراگیری علوم ظرفیت می داشتید هر آینه بدون بها پیمانه ادراکتان را از دانش لبریز میکردم، ولی خبر این بد سگالیها به زودی در قیامت به شما داده خواهد شد.(بحرانی؛ 1375: 2/416)
یا اهلَ العراق: ندایی است پس انشایی میباشد.
إِنَّمَا أَنْتُمْ كَالْمَرْأَةِ الْحَامِلِ حَمَلَتْ فَلَمَّا أَتَمَّتْ أَمْلَصَتْ وَمَاتَ قَيِّمُهَا وَطَالَ تَأَيُّمُهَا وَوَرِثَهَا أَبْعَدُهَا. غرض توبیخ است. امام(ع) سپاهیانش را که در جنگ با معاویه هنگام نزدیکی به پیروزی دست از جنگ کشیدند و سپس آن حضرت را تکذیب کردند، نکوهش و سرزنش میکند.
وَلَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تَقُولُونَ عَلِيٌّ يَكْذِبُ: غرض لازمالفائدۀ است. امام(ع) به مردم
