
کجفهمیهایشان بارها دل امام(ع) را به درد آوردند. و بارها ایشان را وادار به انجام کارهایی نمودند که مطابق میل ایشان نبود. چه بسیار که به این امام بزرگ تهمت میزدند و سخنان ناروا درباره ایشان میزدند و همهی اینها باعث میشد که امام(ع) در خطبههای خود با توجه به شرایط زمان خویش و مردم آن روزگار به بیان یک جمله خبری میپرداختند اما هدفشان دادن خبر برای غرض اولیه آن نبود بلکه هدف و غرض دیگری داشتند که در اغراض ثانویه خبر میگنجد.
بنابراین، این فصل به خطبههای 50 تا 100 نهجالبلاغه پرداخته است و تلاش میشود جملات خبری آن از جهت اغراض اصلیه و ثانویه مورد بررسی قرار گیرد. این فصل به این صورت است که ابتدا متن هر خطبه آورده شده و بعد از آن ترجمه خطبه نوشته میشود و سپس غرض هریک از جملات خبری بررسی میشود. همچنین به جملات انشایی بجز مواردی اندک پرداخته نشده است.
اغراض جملات خبری در خطبهها
4- 2 0 خطبه 50:
إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ، وَأَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ، يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَيَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ. وَلَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ. وَلَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَمِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَيَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنی.
همانا آغاز پدید آمدن فتنهها، هواپرستی و بدعتگذاری در احکام آسمانی است. نوآوریهایی که قرآن با آن مخالف است، و گروهی- با دو انحراف یاد شده- بر گروه دیگر سلطه و ولایت یابند، که بر خلاف دین خداست. پس اگر باطل با حق مخلوط نمیشد. بر طالبان حق پوشیده نمیماند، و اگر حق، از باطل جدا و خالص میگشت، زبان دشمنان قطع میگردید. اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل را میگیرند و به هم میآمیزند، آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره میگردد و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند، نجات خواهند یافت.(دشتی؛ 1386: 71)
إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَأَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَيَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ در هر دو جمله غرض تحذیر است. چرا که امام مردم را بر حذر میدارد از پیروی از هوای نفس و بدعتگذاری در احکام آسمانی و نوآوریهایی که قرآن با آن مخالف است. و نیز بر حذر میدارد از این گروههای منحرف که دارای سلطه میشوند که بر خلاف دین خدا نیز میباشند.
وَلَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَمِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ. غرض از جمله تحذیر است. چرا که امام قصد دارد که مردم را بر حذر دارد از این که حق و باطل را در هم آمیزند.
فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ. غرضه تنبیه2: چرا که امام میخواهد مردم را آگاه و متنبه کند که در این مواقع شیطان بر آنها چیره میشود.
وَيَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنی. غرض از این جمله اظهار فرح و شادی است. چرا که امام اظهار شادی میکند از این که این گروه نجات یافتهاند و مشمول رحمت پروردگار میشوند.
4-3 0خطبه 51:
قَدِ اسْتَطْعَمُوكُمُ الْقِتَالَ فَأَقِرُّوا عَلَى مَذَلَّةٍ وَتَأْخِيرِ مَحَلَّةٍ. أَوْ رَوُّوا السُّيُوفَ مِنَ الدِّمَاءِ تَرْوَوْا مِنَ الْمَاءِ. فَالْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ .وَالْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِينَ. أَلَا وَإِنَّ مُعَاوِيَةَ قَادَ لُمَةً مِنَ الْغُوَاةِ وَعَمَّسَ عَلَيْهِمُ الْخَبَرَ حَتَّى جَعَلُوا نُحُورَهُمْ أَغْرَاضَ الْمَنِيَّةِ.
این خطبه از سخنان حضرت(ع) است که به هنگام چیره شدن اصحاب معاویه بر آب فرات و باز داشتن یاران امام از نوشیدن آب، ایراد فرموده است: سپاهیان معاویه با بستن آب شما را به پیکار دعوت کردند اینک شما یکی از دو کار را در پیش دارید: یا باید ذلت و خواری را پذیرا گردیده در تشنگی باقی بمانید، و یا شمشیرهایتان را از خون دشمنان و خود را از آب فرات سیراب گردانید. مرگ با ذلت در زندگی شماست اگر مغلوب شوید و زندگی با عزت در مرگ شماست.اگر پیروز گردید. اینک این میدان کارزار، شما و شمشیرهایتان و این هم شریعهی فرات و دشمنانتان. معاویه گروهی از گمراهان شام را به میدان جنگ آورده و حقیقت امر را که ریاستخواهی است از آنان پوشیده داشته و به بهانهی خونخواهی عثمان گلوهای خود را هدف پیکان های مرگ قرار دادهاند.(بحرانی؛ 1375: 2/289)
– قَدِ اسْتَطْعَمُوكُمُ الْقِتَالَ.غرض تحریکالهمۀ است. قصد امام برانگختن همت به سوی آنچه دستیابی به آن لزوم دارد. امام این خطبه را در لحظاتی بسیار حساس و سرنوشتساز ایراد فرمودند و هدف حضرت پایان دادن به حرکت ناجوانمردانه معاویه در بستن آب بر روی ایشان و یارانش میباشد. لذا به دنبال ایراد آن غیرت و همت آنها تحریک شد و به یکباره به حرکت در آمدند و دست ستمگران را از شریعه فرات کوتاه کردند.
فَالْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ وَالْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِينَ. غرض تذکیر است. چرا که امام قصد دارد تفاوت بین مراتب شکست و پیروزی را یادآور شود تا مردم برای پیروزی تلاش کنند.
وَإِنَّ مُعَاوِيَةَ قَادَ لُمَةً مِنَ الْغُوَاةِ. غرض فائدۀالخبراست چرا که امام خبری را به مردم میدهد که از آن اطلاع ندارند.
عَمَّسَ عَلَيْهِمُ الْخَبَرَ حَتَّى جَعَلُوا نُحُورَهُمْ أَغْرَاضَ الْمَنِيَّةِ. غرض اظهار حسرت و اندوه است. امام حسرت و اندوه میخورد از این که این گروه بیخبر هستند و حقیقت را از آنها پوشاندهاند. این مردم آنقدر ناآگاه هستند که حتی گلوی خود را هدف پیکانها قرار دادهاند.
4-4 0خطبه 52:
أَلَا وَإِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَصَرَّمَتْ وَآذَنَتْ بِانْقِضَاءٍ وَتَنَكَّرَ مَعْرُوفُهَا وَأَدْبَرَتْ حَذَّاءَ. فَهِيَ تَحْفِزُ بِالْفَنَاءِ سُكَّانَهَا وَتَحْدُو بِالْمَوْتِ جِيرَانَهَا وَقَدْ أَمَرَّ فِيهَا مَا كَانَ حُلْواً. وَكَدِرَ مِنْهَا مَا كَانَ صَفْواً، فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا سَمَلَةٌ كَسَمَلَةِ الْإِدَاوَةِ. أَوْ جُرْعَةٌ كَجُرْعَةِ الْمَقْلَةِ، لَوْ تَمَزَّزَهَا الصَّدْيَانُ لَمْ يَنْقَعْ. فَأَزْمِعُوا عِبَادَ اللَّهِ الرَّحِيلَ عَنْ هَذِهِ الدَّارِ الْمَقْدُورِ عَلَى أَهْلِهَا الزَّوَالُ. وَلَا يَغْلِبَنَّكُمْ فِيهَا الْأَمَلُ وَلَا يَطُولَنَّ عَلَيْكُمْ فِيهَا الْأَمَدُ .
فَوَاللَّهِ لَوْ حَنَنْتُمْ حَنِينَ الْوُلَّهِ الْعِجَالِ. وَدَعَوْتُمْ بِهَدِيلِ الْحَمَامِ وَجَأَرْتُمْ جُؤَارَ مُتَبَتِّلِي الرُّهْبَانِ. وَخَرَجْتُمْ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ الْتِمَاسَ الْقُرْبَةِ إِلَيْهِ فِي ارْتِفَاعِ دَرَجَةٍ عِنْدَهُ أَوْ غُفْرَانِ سَيِّئَةٍ أَحْصَتْهَا كُتُبُهُ، وَحَفِظَتْهَا رُسُلُهُ، لَكَانَ قَلِيلاً فِيمَا أَرْجُو لَكُمْ مِنْ ثَوَابِهِ وَأَخَافُ عَلَيْكُمْ مِنْ عِقَابِهِ.
وَتَاللَّهِ لَوِ انْمَاثَتْ قُلُوبُكُمُ انْمِيَاثاً وَسَالَتْ عُيُونُكُمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَيْهِ أَوْ رَهْبَةٍ مِنْهُ دَماً، ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِي الدُّنْيَا، مَا الدُّنْيَا بَاقِيَةٌ مَا جَزَتْ أَعْمَالُكُمْ عَنْكُمْ، وَلَوْ لَمْ تُبْقُوا شَيْئاً مِنْ جُهْدِكُمْ، أَنْعُمَهُ عَلَيْكُمُ الْعِظَامَ وَهُدَاهُ إِيَّاكُمْ لِلْإِيمَانِ.
آگاه باشید دنیا رو به فنا و نیستی نهاده، و(بر اثر تغییراتی که در آن مشاهده میشود در گذشتش را اعلام کرده، و خوشی آن باقی نمیماند،(مانند جوانی و تندرستی) و به تندی(از اهلش) رو بر میگرداند، و ساکنین خود را به فنا و نیستی میکشاند، و همسایگان را به سوی مرگ میراند(تا به گورستان بسپارد) و شیرینیهای آن به تلخی مبدل شد(مانند جوانی به پیری و تندرستی که به بیماری تبدیل میگردد) و صافیهای آن تیره گردید(پس اکنون که تغییرات در آن آنی و فوری و بهرهی آن موقتی است، نبایستی به آن دلبند شد). پس از این دنیا(نسبت به زندگانی هرکس زمانی) باقی نمانده مگر تهماندهای(چند روزی) مانند تهماندهی آب در مشک کوچکی، یا باقی نمانده از آن مگر جرعهای(مدت کمی) مانند جرعهی مقله(عادت عرب بر این است که چون تشنگان در بیابان اندک آبی یابند، سنگ ریزه در ظرفی ریخته آنقدر آب بر آن بریزند که آن سنگریزهها را بپوشاند، پس هریک آن مقدار آب را برای تشنگی بیاشامد، و به این طریق آب اندک را میان خودشان قسمت کنند، و آن سنگریزهها را مقله گویند) پس تشنه(دنیا که مدت کمی از عمرش باقی مانده) اگر بمکد آن ته مانده(و یا آن جرعهی مقله) را(به دنیا دل بسته از آخرش چشم پوشد) تشنگی او برطرف نشود(بهرهای که در نظر دارد به دست نیاورد) پس ای بندگان خدا(اکنون که رفتار دنیا با شما چنین است) برای کوچ کردن از این سرا که برای اهلش زوال و نیستی مقدر شده آماده شوید، و آرزو بر شما غالب نشود، و مدت زندگانی در آن به نظر شما طولانی نیاید(به آرزوهای بی جا تکیه مکنید و از مرگ غافل نباشید که ناگاه شما را دریابد)
پس سوگند به خدا اگر بنالید مانند نالهی شتران غمزده فرزند مرده، و بخوانید مانند صدای کبوتر، و فریاد و زاری نمایید مانند فریاد و زاری راهبی که دنیا را ترک کرده، و از مالها و فرزندان در راه خدا بگذريد براى درخواست تقرّب از جهت بلندى مقام و منزلت نزد او، يا آمرزش گناهى كه نوشته شده و فرشتگان او آن گناه را ثبت نموده اند، هر آينه كم است در مقابل ثوابى كه از جانب خداوند متعال من براى شما اميدوارم، و(همچنين) كم است در برابر عذاب او كه من از آن براى شما مىترسم(ثواب و پاداش عبادت و پرستش خدا كه من به شما امر ميكنم بيشتر است از پاداش عبادتى كه شما در طلب آن تضرّع و زارى مىكنيد و به آنچه كه وسيله تقرّب است دست مىاندازيد، و عقاب و كيفر معصيتى كه من شما را از آن نهى مىنمايم سختتر است از معصيتى كه شما در آمرزش آن ناله و سوگوارى مىنماييد، خلاصه پاداش عبادت و بندگى خدا و كيفر معصيت و نافرمانى او كه من مى دانم از حيطه ادراك و فهم شما بيرون است. پس كوشش كنيد در آنچه كه امر ميكنم. و چشم بپوشيد از آنچه كه نهى مىنمایم.
و سوگند بهخدا اگر براى شوق به حقّ تعالى يا براى ترس از او دلهاى شما گداخته شود و از چشمهايتان خون جارى گردد و بدين منوال زندگى كنيد در دنيا مادامى كه باقى است، اين اعمال و منتهى درجه كوشش شما برابرى با نعمتهاى بزرگ خداوند كه بهشما عطاء فرموده نمىنمايد، و مساوى راهنمائى نمودن او شما را بهسوى ايمان نمىگردد.(فیضالاسلام؛ 1379: 141-140)
أَلَا وَإِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَصَرَّمَتْ وَآذَنَتْ بِانْقِضَاء وَتَنَكَّرَ مَعْرُوفُهَا وَأَدْبَرَتْ حَذَّاءَ فَهِيَ تَحْفِزُ بِالْفَنَاءِ سُكَّانَهَا. وَتَحْدُو بِالْمَوْتِ جِيرَانَهَا در این عبارت غرض تحقیر است. امام(ع) میخواهد دنیا تحقیر کند و پستی و بیارزشی را آن را بیان کند. و همچنین امام(ع) بیان میدارد که خوبیهای دنیا منکر شده و شتابان میرود. و این دنیا آنقدر حقیر و پست است که اهل خود و همسایگانش را به نابودی میکشاند.
وَقَدْ أَمَرَّ فِيهَا مَا كَانَ حُلْواً كَدِرَ مِنْهَا مَا كَانَ صَفْواً فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا سَمَلَةٌ كَسَمَلَةِ الْإِدَاوَةِ أَوْ جُرْعَةٌ كَجُرْعَةِ الْمَقْلَةِ لَوْ تَمَزَّزَهَا الصَّدْيَانُ لَمْ يَنْقَعْ … .
در این عبارت غرض تنبیه است چرا که امام قصد دارد مردم را آگاه و هوشیار کند که شیرین این دنیا تلخ میشود پس باید به خوشیهای آن دل نبندند. و متنبه باشند که به شراب صاف این دنیا دلخوش نباشد چرا که آن کدر و تیره میشود. و امام میخواهد مردم را آگاه کند که دنیا خیلی کوتاه و اندک است و بسیار زود سپری میشود. پس باید هوشیار
