
نبي فتواي به جلد و تازيانه دادهاند و از او پرسيد حكم خدا در مردي كه شتم نبي كند چيست؟ مالك خشمگين شد و گفت: اي اميرالمؤمنين! بقاي امت پس از شتم پيامبرش چه ارزشي دارد؟ هر كس پيامبران را شتم كند كشته شود و هر كس اصحاب نبي را شتم نمايد تازيانه بخورد.400
– هر كس بگويد خداوند با موسي7سخن نگفت، كشته شود.401
ج) شافعيه:402 کسي که نسبت ناروا، به رسول خدا6دهد يا به او دشنام گويد، يا به يکي از رسولان که در قرآن نام آنها آمده، دشنام دهد يا رسول خدا6را، در ادعايش به اينکه مبعوث از طرف خداوند است، تکذيب نمايد، بهعنوان حدّ شرعي، کشته ميشود و با توبه، قتل از او ساقط نميشود.
بعضي از شافعيه گفتهاند:403 توبه پذيرفته ميشود و اگر توبه نمايد، کشته نميشود، بلکه هشتاد تازيانه بر او زده ميشود، زيرا با اسلام او، ارتدادش از بين ميرود.
– انسان با رد كردن انبياء با استهزاء، مرتد ميشود.404
د) حنبليه:405 هر کس منکر خداوند شود، شريک، صاحب و فرزند براي او قائل شود يا خداوند را تکذيب نمايد يا به او دشنام دهد يا پيامبرش را تکذيب يا سبّ نمايد يا رسالت را منکر گردد يا کتاب خدا يا بخشي از آن را منکر شود يا يکي از ضروريات اسلام را انکار کند يا محرمات مورد اجماع را حلال بداند، مرتد است؛ بنابراين فقهاي عامه هم اهانت به انبيا را جايز نميدانند و ساب النبي به قتل ميرسد.
بند اول: مباني قرآني
به چند آيه که عامه براي عدم اهانت به پيامبران استناد کرده اند اشاره ميشود:
الف) “و اگر سوگندهاى خود را پس از پيمان خويش شكستند و شما را در دينتان طعن زدند، پس با پيشوايان كفر بجنگيد، چراکه آنان را هيچ پيمانى نيست، باشد كه [از پيمانشكنى] بازايستند.”406
ب) “به كسانى كه كفر ورزيدهاند، بگو: اگر بازايستند، آنچه گذشته است برايشان آمرزيده مىشود و اگر بازگردند، به يقين، سنّت [خدا در مورد] پيشينيان گذشت.”407
علماي عامه بر وجوب قتل کسي که سابّ النبي باشد به اين آيات استدلال کردهاند.408 هر کس يکي از پيامبران الهي را دشنام دهد درحاليکه مسلمان باشد به قتل ميرسد بي آنکه از وي درخواست توبه شود اما گروهي از فقيهان چنين جرمي را ارتداد ميدانند.
بند دوم: مباني روايي
به رواياتي که عامه براي عدم اهانت به پيامبران استناد کرده اند اشاره ميشود:
الف) رسولالله6بهفرمان خداي متعال هيچ فرقي ميان انبيا در اهانت نسبت به آنان نگذاشت و فرمود: “هر کس پيامبري را سبّ کند او را بکشيد.”409 در اين حديث نبوي به طور عام و مطلق، حکم سبّ پيامبر، هر يک از پيامبران که باشد قتل بيانشده و فرمان بر قتل آنان صادرشده است.
ب) رسولالله6ميفرمايد: “هر كس پيامبري را سبّ كند كشته شود!”410
نبي در اين حديث نكره است و اختصاص به شخص پيامبر ندارد. سبّ هر پيامبري كيفرش قتل است.
ج) رسولالله6ميفرمايد: “هر كس پيامبري را تنقيص كند و عيبجويي كرده و نقصي بر وي نمايد پس او را مهلت ندهيد و بي هيچگونه تأخيري بكشيد.”411
اهل سنّت كه احاديث اصحاب پيامبر را حجت دانسته و به آنان استناد مينمايند، اقوال صحابه را در سبّ ساير انبياء دليل حكم قتل سابّ النبي شمردهاند؛ که به آنها اشاره ميشود:
الف) ابن عباس گفته: “هر مسلماني كه خدا يا يكي از انبياء را سبّ كند، رسولالله6را تكذيب نموده و اين ارتداد است، توبه داده ميشود اگر برنگشت كشته ميشود و هر ذمّي و معاهدي كه عناد بورزد و خدا يا يكي از انبياء را سبّ كند نقض عهد كرده پس او را بكشيد.”412
ب) عمر مردي را كه سبّ نبي كرده بود كشت و گفت: ” شخصي كه خدا يا يكي از پيامبران را سبّ كند، بكشيد.”413
ج) ابوبكر در پاسخ امير يمامه مهاجرين ابي اميه از حدّ خاص قتل براي سبّ تمام انبياء كه شبيه حدود ديگر نيست سخن گفته است.414
گفتار دوم: کتب مقدس در اديان
فقهاي اهل سنّت (حنفي، مالکي، شافعي و حنبلي)415 بر منع اهانت به كتب مقدس اتفاقنظر دارند.
هر کس به خدا دشنام گويد يا نسبت به خدا يا آيات پيامبران يا کتابهاي او تمسخر کند، کافر است، خواه در اين کار جدي باشد، خواه در مقام شوخي و مزاح.
بند اول: مباني قرآني
قرآن کريم سراسر احترام به همه پيامبران الهي و کتب مقدس آنهاست، از کتب مقدس الهي با احترام ياد ميکند.
“هنگامى كه عيسى پسر مريم گفت: اى فرزندان اسرائيل، من فرستاده خدا بهسوي شما هستم. تورات را كه پيش از من بوده تصديق مىكنم و به فرستادهاى كه پس از من مىآيد و نام او “احمد” است بشارتگرم. پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد، گفتند: اين سحرى آشكار است.”416
ذکر نام “احمد” بهعنوان آخرين پيامبر الهي بيانگر اين است که تصديقکننده همه پيامبران و کتب آنها ميباشد.417 عنوان “تورات” نيز بيانگر اقرار و اعتراف به تعاليم آن، کتب الهي و همه پيامبران گذشته ميباشد.418
بند دوم: مباني روايي
به رواياتي که عامه براي عدم اهانت به کتب مقدس اديان استناد کرده اند اشاره ميشود:
الف) قاضي کعب بن سورازدي هنگامي که ميخواست مردي از يهود را سوگند دهد گفت: “او را به کنيسه بريد و تورات را در دامنش و انجيل را بر سرش بگذاريد و او را به خدايي سوگند دهيد که تورات را بر موسي7فرو فرستاده است”419
ب) پيامبر مسلمانان را از اين که کتابهاي اهل کتاب را تکذيب کنند، بازداشته است و ميفرمايد: “اهل کتاب را نه تأييد کنيد و نه تکذيب، بلکه بگوييد: به خدا و به آنچه بهسوي ما و شما فرو فرستادهشده ايمانداريم.”420
ج) “فرمان يافتهايم که به همهي کتابهاي فرو فرستادهشده بر پيامبران ايمان بياوريم. ما معياري در اختيار نداريم که سخنان درست و نادرست گردآورندگان کتابها را از هم بازشناسيم بدين سبب ما آنان را تأييد نميکنيم تا در اموري که در کتابهايشان تحريف پديد آوردهاند، با آنان شريک نباشيم. در ضمن آنان را تکذيب نيز نميکنيم؛ زيرا چهبسا آنچه نقل کردهاند درست باشد و ما (با تکذيب آن) منکر چيزي شده باشيم که دستور يافتهايم بدان ايمان داشته باشيم. گمان ميکنم روي زمين هيچ نظام و کيشي نباشد که بيشتر از اسلام با مخالفان خود با روا داري و انصاف تعامل کرده باشد.”421
هيچ پيامبرى پيامبر قبلى و کتبشان را تخطئه و تكذيب نكرده است، بلكه او را تصديق و با اضافه احكام، دين او را تكميل نموده است و اين بيانگر عدم جواز توهين به کتب مقدس آنها ميباشد.
مبحث دوم: مقدسات مختص اديان ديگر
گفتار اول: شخصيتهاي مقدس اديان
انسان يک موجود اجتماعي است، وقتي ميتواند به تکامل خويش ادامه بدهد که بتواند از مواهب الهي اعم از مادي و معنوي، فردي و اجتماعي بهرهمند باشد؛ بنابراين براي ايجاد زمينه مناسب جهت تکامل انسان اولاً ميبايست احترام اجتماعي انسان که نياز طبيعي و فطري اوست حفظ گردد و مورد اهانت و تحقير واقع نگردد. انساني که هتک حرمت شود و توهين و تحقير در مورد او روا داشته شود احساس شخصيت نخواهد کرد و از نظر رواني دچار اضطراب، تزلزل و يأس خواهد شد پس حفظ حرمت و شخصيت انسان لازم است. ثانياً نسبت به هر انساني بايد اين امکان فراهم گردد که هم او و هم انسانهاي ديگر بتوانند از امکانات و نعمتهاي موجود جهت نيل به تعالي و کمال مطلوب بهره بگيرند بنابراين انسان داراي کرامت ميباشد لذا اهانت کردن به شخصيتهاي مقدس بهطريقاولي جايز نميباشد.
الف) در نامهي خليفهي راشد، ابوبکر به مردم نجران آمده است:
“به نام خداوند بخشنده مهربان اين مطلب را بندهي خدا، ابوبکر جانشين محمد پيامبر خدا براي مردم نجران نوشته و طبق آن، آنان را در مورد جانها، زمينها، دين، دارايي، اطرافيان، عبادات، کسان حاضر و غايب، اسقفها، راهبان، کليساها و هر چيز کوچک و بزرگ که در اختيارشان است، در پناه خدا و محمد پيامبر خدا قرار داده است که آنان نه در اين مورد زيان ميبينند و نه به آنان سخت گرفته ميشود.”422
ب) در وصيت عمر بن خطاب آمده که هنگام مرگ به خليفهي پس از خود چنين سفارش کرد:
“او را به [حفظ] پيمان خدا و پيمان پيامبرش سفارش ميکنم. بدين گونه که به پيمان آنان وفا کند و از آنان دفاع کند و آنان به انجام چيزي بيش از توان خود واداشته نشوند.”423
ج) در وصيتنامهي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب7نيز آمده: “…و خدا را خدا را در باب (حفظ) پناه پيامبرتان مد نظر داشته باشيد مبادا به پناه دادگان در ميانتان ستم شود؛ و خدا را خدا را دربارهي اصحاب پيامبرانتان مد نظر داشته باشيد؛ زيرا پيامبر خدا در حق آنان سفارش کرده است.”424
د) نامهي امام اوزاعي به صالح بن علي بن عبدالله بن عباس کارگزار عباسي در مورد اهل ذمّه: “آنان بردگان شما نيستند تا شما آزاد باشيد آنان را از شهري به شهر ديگر جابجا کنيد، بلکه آنان آزاد و داراي پيمان هستند.”425
اهل سنّت (حنفيه، مالکيه، شافعيه و حنبليه)426 قائل به عدم اهانت به شخصيتهاي مقدس در هر دين ميباشند و کسي که ذمّي را توهين کند معصيت کرده است؛ زيرا که حق آدمي است و داراي کرامت ميباشد و اگر که مسلماني قذف کند ذمّياي را به زنا پس تعزير ميشود.427 پس اهانت به شخصيتهاي مقدس در هر دين از جرايمي است که عامه نيز آن را جايز نميدانند.
بند اول: مباني قرآني
در قرآن مجيد علاوه بر داشتن كيفر دنيوي و عذاب اخروي، مورد لعن و انزجار خداوند تبارکوتعالي قرارگرفتهاند: “خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد، مگر [از] كسى كه بر او ستم رفته باشد و خدا شنواىِ داناست.”428 در جاي ديگر خداوند انسانها را از مسخره كردن بازداشته است و اينكه به هم طعنه نزنند و يا در هنگامي كه با همديگر سخن ميگويند يكديگر را با القاب زشت صدا نكنند،429 انسانها را از گفتن قول به باطل و دروغ بازداشته است430 و عمل عيبگويان و هرزه زبان را تقبيح كرده است.431 در جاي ديگر كساني را كه به عيبجويي و سخنچيني ميپردازند432 و كساني كه به ديگران تهمت ميزنند و افترا ميبندند مورد لعن در دنيا آخرت قرار داده و وعده عذاب اليم داده است.433
خداوند متعال تا آنجا انسان را گرامي داشته که با مخالفان خود با روا داري و انصاف تعامل کرده “بگو: چه کسي شما را از آسمانها و زمين روزي ميدهد؟ بگو: خداوند و البته [يکي از] ما يا شما از هدايت برخوردار است يا در گمراهي آشکار بسر ميبرد.”434
هنگامي که به اين نکته ميانديشيم که چگونه خداوند آيه را با مقولهي “تجاهل عارف” به پايان برده و شک را با يقين درآميخته (راهيافته بودن مسلمانان و گمراه بودن ديگران)، ميبينيم بر تأکيد و مبالغهي معنا افزودهشده است. قرآن در اين آيه تبيين نکرده که کدام يک از دو دسته برخوردار از هدايت است و کدام يک در گمراهي بسر ميبرد و اين نشاندهندهي انصاف طرف مقابل و اتمام حجت عليه او و وانهادن قضاوت به خردمندان است.
“اين يک سخن کاملاً منصفانه است و هر موافق و مخالفي که آن را بشنود به مخاطبان آن خواهد گفت: طرف مقابل با تو از در انصاف درآمده است؛ اما در گنجاندن اين مطلب پس از تبيين رساي ماقبل آن، به اين نکته آشکارا اشارهشده که کدام دسته از هدايت برخوردار است و کدام دسته در گمراهي آشکار بسر ميبرد. بيگمان سخن را در لفافه گفتن در طرف دعوا بيشتر اثر ميگذارد و در تهاجم، بيشتر او را از پاي درميآورد و در کنار آن، از طرف مقابل غوغاي اندکي بر خواهد خاست و بهسادگي شکوه وي در هم خواهد شکست. از همين قبيل است سخن کسي که بهطرف مقابل خود ميگويد: خداوند ميداند از من و تو چه کسي راستگوست و بيگمان يکي از ما دروغگوست.”435
بند دوم: مباني روايي
به رواياتي که عامه براي عدم اهانت به شخصيتهاي مقدس استناد کرده اند اشاره ميشود:
الف) پيامبر خدا در سال 10 هجرت در خطبهي خويش در ايام تشريق حجهالوداع فرمود: “اي مردم، پروردگارتان يکي است و پدرانتان نيز يکي. هان، هيچ عربي بر عجمي و هيچ عجمي بر عربي برتري ندارد و نيز هيچ سرخپوستي بر سياهپوستي و هيچ سياهپوستي بر سرخپوستي برتري ندارد، جز
