
ايمان کامل به دين و شريعت آنان بوده و پيامبران الهي آنان را مقدس شمردهاند، کتابهاي الهي ازجمله تورات، انجيل و…، مکان و محل خاص مثل کليسا، کنيسه در دين زرتشت، يهوديت و مسيحيت ميباشند.
گفتار سوم: اديان الهي
بند اول: معناي لغوي
دين در لغت، به معناي جزا، حساب، عادت، شأن، سلطان، طاعت، معصيت و قهر،97 آئين و کيش،98 ورع، عبادت، اسلام، سياست، کار، تدبير و قضا99 آمده است.
بند دوم: معناي اصطلاحي
مفهوم اصطلاحي دين در رهيافتهاي گوناگون و به اعتبار تعدّد اديان و تنوع فهمها، متفاوت است. ازاينرو تعاريف بيشماري از دين بهويژه در مطالعات جديد- دينپژوهي نوين- ارائهشده است:
الف) تعريف دين به “راه و رسم زندگي” عامترين تصويري است که با الهام از کاربرد آن در قرآن کريم به دست ميدهد؛ آنجا که فرعون نگران تغيير دين مردم به دست موسي7است.100
ب) دين را خضوع و فرمانبرداري نسبت به برنامه يا مقرّرات معين ميدانند.101
ج) ديانت و دين در اصطلاح اسم است براي همه آنچه با آن خدا عبادت و پرستش ميشود.102
د) وصفي الهي براي اولوا الباب است که شامل اصول و فروع ميگردد.103 وضعي الهي است که صاحبان خود را با اختيار و خرد به رستگاري در دنيا و حسن عاقبت در آخرت ميرساند و عقايد و اعمال را دربرمي گيرد.104 وضعيتي الهي است که انسان را بهسوي اعتقادات حق و سلوک خير ارشاد مينمايد.105
دين، شريعت، مذهب و ملت باهم ارتباط دارند که به برخي ديدگاهها اشاره ميشود:
الف) به طاعت و جزاء دين گفته ميشود و به استعاره براي شريعت بهکاررفته است. دين همانند ملت است و به اعتبار طاعت و انقياد شريعت، ملت ناميده ميشود. ملت مانند دين است و دين اسم است براي آنچه خداوند براي بندگانش تشريع فرموده تا بهوسيله آن به جوار الله برسند. فرق ملت و دين در اين است که ملت جز به پيامبر6استناد داده نميشود و مضاف به خدا و هيچيک از آحاد ملت پيامبر6نيامده است و تنها درباره بنيانگذاران و حاملان شريعت استعمال ميگردد و نه پيروان آن.106
ب) دين و ملت متحد بالذات و مختلف به اعتبارند. شريعت، از آن حيث که از آن پيروي ميشود دين است و از آن حيث که افراد متفرق را جمع ميکند ملت است و از اين حيث که مردم به آن مراجعه ميکنند مذهب است. گفتهاند دين، ملت و مذهب متفاوتاند دين منصوب به خدا و ملت منصوب به رسول اکرم و مذهب منصوب به مجتهد است.107
ج) مجموعه شرايع آسماني پيامبران در سطح مشترکات آنان در اصول و فروع اسلام است، ولي شريعت مقدار مشترک و ثابت دين بهعلاوه فروع ويژه هر پيامبر است، ازاينرو شريعت به تعداد انبياي الهي اولوا العزم متعدد است ولي دين يکي است.108
د) دين بر ملت هر پيغمبري اطلاق ميشود و دين را به خدا نيز نسبت ميدهند؛ زيرا از مصدر جلال خدايي صادر گرديده و به پيغمبر نسبت دهند بهواسطه آنکه ظهور آن از پيغمبر باشد و به امت نسبت دهند زيرا پايبند و فرمانبردار دين است.109
ه) دين طريق ثابت مخصوص پيامبر6است. از حيث انقياد براي او “دين”، از اين حيث که پيامبر6آن را براي مردم املاء وبيان مينمايد “ملت” و از حيث اينکه واردان تشنه را به زلال کمال نائل ميکند “شرع و شريعت” ناميده شده است.110
بنابراين دين مجموعهاي از احكام، دستورالعملها و عقايدي است كه خداي متعال، بهوسيله پيامبران از راه کتابهاي آسماني، براي هدايت انسان و وصول به سعادت دنيا و آخرت در پيشگاه آدمي قرار داده است. اين دستورات و عقايد ازآنجاکه منتسب به خداوند هستند داراي قداست هستند و هرگونه استخفاف و تحقير آنها مذموم و ناپسند است البته مراد در اينجا نخست دين اسلام است؛ چراکه خداوند در قرآن ميفرمايد: هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است.111 بهدرستي كه دين در نزد خداوند فقط اسلام است.112 در مرتبه بعدي اديان الهي است كه موردپذيرش اسلام است چون تعاليم آنها هم تعاليم الهي است؛ بنابراين توهين و تحقير آنها هم ممنوع است.
منظور از دين الهي در اين پژوهش، اديان توحيدي و آسماني است که پيامبران الهي آوردهاند. اديان ابراهيمي و توحيدي اهل کتاب و صاحبشريعت يعني آيين مسيحيت و يهوديت است بهاضافه کيش زردشت که مطابق اصل 364 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، در انجام مراسم ديني خود در ايران آزادند و در احوال شخصيه و تعليمات ديني بر طبق آيين خود عمل ميکنند و در مجلس شوراي اسلامي نماينده دارند.
مبحث دوم: مصاديق نوين اهانت
در عصر جديد علاوه بر شيوههاي سنّتي اهانت به مقدسات، روشهاي جديدي نيز بر اين اهانتها اضافهشده است. مسلمانان در همه جاي جهان، بايد نسبت به اقدامات توطئه آميز دشمنان براي تضعيف اسلام، کاملاً حساس و هوشيار باشند؛ مخصوصاً نسبت به توطئههاي فرهنگي، از قبيل نوشتن کتابها و ساختن فيلمها و کاريکاتورهاي ضد اسلامي. در اين صحنه، سنگر داران اصلي، نويسندگان و هنرمنداني هستند که دلشان براي اسلام ميتپد و از حقد و کينهي دستگاههاي استکباري با اسلام و مسلمين باخبرند. تهيه مقالات و کتب و آثار هنري در تبيين اسلام و افشاي توطئههاي دشمن و دفاع از حقوق مسلمانان جهان، وظيفه عمومي و بزرگ آنهاست.113 در ذيل به برخي از مصاديق اشاره ميشود:
گفتار اول: عرصهي هنر
هنر در طول تاريخ سريعترين و ماندگارترين ابزار براي انتقال انديشهها و تفکرات مختلف بوده است. هنر، زبان گوياتري براي فهم عامه به شمار ميآيد؛ اما هنر که منشأ خدمات بسياري بوده در تخريب عقايد ديني نيز نقش محسوستري هم داشته و دارد.
روش تهاجم به مقدسات بهوسيله هنر از همان ابتداي اسلام کاربرد داشته است. اعراب جاهلي با اشعار و خوانندگيهاي خود به هجو رسول خدا6ميپرداختند. قبح اين مطلب بهقدري بود که پس از عفو عمومي که در فتح مکه بهوسيله پيامبر رحمت براي جهانيان داده شد آنها محکومبه قتل شدند و پيامبر 6فرمودند: اگر به پرده کعبه آويزان بودند به آنها رحم نکنيد.114
اهميت و نفوذ هنر همراه با تأثيرگذاري آن در جامعه، سبب ميشود، درصورتيکه به دست نااهلان بيفتد، خطرآفريني بسياري داشته باشد. بديهي است که پيدايش اسلام نگاه هنر را تا حد زيادي تغيير داد و روند رو به کمال در هنرهاي اسلامي بروز نمود. امّا در قرون اخير و در پي تأثيرپذيري از هنر غربي ميتوان شاهد تغييرات جدّي در اين مسير بود و ابداع هنرهاي جديد که سازگاري با اعتقادات و چارچوبهاي جامعه ديني ندارند را ملاحظه کرد. براي فهم بهتر اين مطلب، اشاراتي به هنر اسلامي و تفاوتهاي آن با هنر غربي ميشود:
“در تاريخ هنر، هيچ هنري بهاندازهي هنر اسلامي متعالي و حيرتانگيز نبوده است”115. تأسي جستن هنر اسلامي از نگاه عارفانه هنرمندان به پديدههاي عالم که از دستورات و مباني کتاب آسماني و تأثيرات فقهي و کلامي الهام گرفته بود، باعث شد تا هنري به وجود آيد که روايتگر زيباييهاي نقش بسته از تجليات ذات اقدس الهي بر متن عالم خاکي باشد.
مرکزيترين هنر اسلامي “ادبيات” است و بارزترين آثار ادبي جهان اسلام “نهجالبلاغه” و “صحيفه سجاديه” است و اين آثار شاهکار ادبيات ديني خوانده ميشود.116
سلسلهمراتب هنر در اسلام با آنچه در غرب ميبينيم به نحوي بارز تفاوت دارد. هنر اسلامي مستقيماً هم با روح قرآن و وحي مرتبط است و هم با صورت ظاهري آن. اين هنر در پي بازتاباندن يگانگي خداوند و اجتناب آن از ارائه هرگونه صورت شمايل سازانه يا تماثل پردازانهاي از الوهيت است، به همين دليل اين هنر بر ناپايداري اين جهان و جاودانگي ماوراي آن تأکيد دارد.117
هنر غربي تا دوران رنسانس، شباهتهاي زيادي به هنر اسلامي داشت. اگرچه برخلاف هنر اسلامي که همواره از شمايلنگاريهاي مقدس پرهيز داشته، اساساً شمايل نگارانه، يعني مبتني بر ترسيم تمثالهايي از حضرت مسيح7و حضرت مريم3بود.118 به همين دليل، نقاشان و پيکر تراشان غربي، با کشيدن و ساختن تمثال و پيکره پيامبران الهي:و مريم عذرا به هنرمندان ديني مشهور گرديدهاند.
ميکل آنجلو (ميکلآنژ) با واقع پردازي خود، مردم آن عصر را تکان داد. او هنگاميکه موضوعات مذهبي را بر روي تابلو ميآورد، حواريون و قديسين را بهصورت کارگران خشن بارانداز ترسيم ميکرد.119
شايد تصور شود اين هنرمند در معارضه با مقدسات تلاش داشته است. درحاليکه نمونههاي ديگر اثبات ميکند در فرهنگ و هنر غربي “بيبندوباري نسبت به مقدسات” بهويژه در عرصه هنر امري بديهي و ثابت بوده که از دوران رنسانس ظهور و بروز يافته است. با ذکر نمونهاي ديگر اين ادعا اثبات ميشود.
دوناتلو مجسمهساز ايتاليايي، مجسمه “داوود” را از مفرغ ساخت. اين نخستين مجسمه همهجانبه عرياني بود که بيپروا در صحنه هنر رنسانسي ظاهر گشت.120
قابلتوجه آنکه اگر روحانيت و کليساي مسيحي هم در زمره مقدسات شمرده شوند، اشعار، نقاشيها، ادبيات و نمايشنامههاي بسياري در اهانت و هتک حرمت اين دو مقوله در هنر غربي ثبت گرديده است.
به همين جهت شناختن هنر جديد غرب و تاريخ آن ازاينجهت مهم و لازم است که هنر از يکسو منعکسکننده جريانات ژرفتر فرهنگ غرب و بحرانهايي است که غرب جديد با آن مواجه بوده و هست و از سوي ديگر خود ازجمله عواملي است که عناصر و اشکال و نيروهاي تشکيلدهنده فضاي فرهنگي جديد غرب را به وجود آورده است.121
لباس و نحوه پوشش اسلامي، بيانکننده “هنر” در دين مبين اسلام است. لباسهاي مردانه و زنانه به نحوي دوخته ميشده که شأن و شرافت ظاهر اندام و حرکات بدن بشر، بهعنوان مخلوق خداوند، درروي زمين کاملاً محفوظ و ملحوظ باشد و ضمناً مانع زيبايي حرکات طي نمازها و نيايشهاي جمعي شود.122
ملاحظه ميشود که “هنر مقدس” در اسلام ارتباط تنگاتنگي با زواياي زندگي مسلمانان دارد. بهعبارتديگر آئين اسلامي در هماهنگي عبادات و زندگي مادي و آنچه به آن بستگي دارد، جلوههاي هنر اسلامي است.
هنر مقدس يا هنر ديني در غرب پيش از رنسانس هم که دين يا مذهب حاکميت داشته، عبارت از هنري بوده که “مقدسات ماورايي” را بهمثابه “امري زميني” جلوه ميداده است. مثلاً تقديس و تکريم حضرت مسيح7و مريم عذرا در نقاشي تمثال و يا ساختن مجسمه آنان تجلي ميکرده است. به همين دليل به گفته ويل دورانت، پس از رنسانس و زايل شدن دين از تمدن و فرهنگ غرب، تصاوير و مجسمههاي مريم عذرا، کاملاً بدون حجاب عرضه شد. تصاوير و مجسمههايي که مانند گذشته بهعنوان قداست کليساها در اين مکانها نگهداري ميشود و نماد دينداري است.
درواقع اومانيسم جديدي که انسان را در مرکز طرح هستي، بهجاي خدا نشانده، در هنر رنسانسي مستقيمتر از هر وجه فرهنگي ديگر رنسانس بازتاب داشته است.123
امروزه نيز هنرمندان مسلمان فراواني در کشور اسلامي ازجمله ايران را داريم که هنر اسلامي خلق نميکنند و وابسته به جريانهاي هنري غرب هستند.
بند اول: ادبيات
شعر و موسيقي عمري طولاني در تاريخ بشر داشتهاند و تاکنون پرمخاطبترين هنرها براي مردم به شمار ميروند. ازاينروي در اين دو عرصه هنري، نيز توهين به مقدسات کاربرد داشته و دارد.
در کتابهاي “تاريخ تمدن جهان” علاوه بر مسائل خلاف شرع و اخلاق، نمونههاي بسياري از هتک حرمت مقدسات ميتوان ديد که همگي تحت عنوان “هنر غربي” به ثبت رسيدهاند. در دنياي امروز نيز شعر و موسيقي براي اهانت به مقدسات ابزارهاي مورداستفاده ميباشند.
در مورد ادبيات اسلامي شاهد شاهکارهاي ادبي مثل نهجالبلاغه و صحيفه سجاديه هستيم. نقش زبان عربي در ادبيات اسلامي، بهعنوان “زبان قرآن” و همچنين وجود شعر در ميان اعراب پيش از اسلام، تأثيرگذار است، اما اين تأثير قرآن مجيد بود که ادبيات را به ادبيات اسلامي تبديل کرد.124
ادبيات جديد غرب، از ايفاي نقش و سهمي که در انهدام باورهاي قدسي و مقدس و نشاندن جهان ذهني، بهجاي جهاني که همه جاي آن محضر خداوند است نيز، بازنمانده است.125
ازآنجاکه قدمت شعر و موسيقي و امثال آن تقريباً با
