
حالتي که بين دو متغير رابطه تقدم و تاخري وجود دارد، از نظر آماري کشف نمود. (گجراتي، 1387).
آزمون مرزي5: آزموني است براي بررسي ارتباط تعادلي بلندمدت بين متغيرها به گونهاي که ميتوان از اين طريق متغير وابسته و مستقل را شناسايي کرد(نارين و اسميز، 2005).
همجمعي6: بدان معنا است که وقتي دو يا چند متغير سري زماني بر اساس مباني نظري با يکديگر ارتباط داده ميشوند تا يک رابطه تعادلي بلندمدت را شکل دهند، هرچند ممکن است خود اين سريهاي زماني داراي روندي تصادفي باشند(ناپايا باشند) اما در طول زمان يکديگر را به خوبي دنبال ميکنند به گونهاي که تفاضل بين آنها باثبات(پايا) است. بنابراين مفهوم همجمعي تداعي کننده وجود يک رابطه تعادلي بلندمدت است که سيستم اقتصادي در طول زمان به سمت آن حرکت ميکند( نوفرستي،1387).
الگوي زيوات و اندريوز7: الگويي است بر اساس آن ميتوان نقطه شکست را به صورت درونزا تعيين نمود( وحيد، عالم و قاري، 2006 ).
فصل دوم:
ادبيات موضوع
2-1- مقدمه
انرژي برق که در دنياي امروزي جاي خود را نسبت به ديگر انرژيها باز کرده است، اهميتاش روز به روز بيشتر ميشود. ويژگيهاي منحصر به فرد جريان انرژي برق بخصوص کيفيت بالاي آن نسبت به ساير حاملهاي انرژي كاربرد روز افزون آن را اجتناب ناپذير ساخته است به طوري که در تمام بخشهاي مختلف اقتصادي به عنوان يک نهاده و حامل انرژي مورد استفاده قرار گرفته است.
در اين فصل ابتدا نقش انرژي برق در اقتصاد و به صورت برجسته در اقتصادايران و برنامههاي اقتصادي و شواهد آماري مربوط به مصرف انرژي بيان شده است و در ادامه، به پيشينه تحقيق پرداخته شده است.
2-2- انرژي برق و نقش آن در اقتصاد
انرژي برق نقش مهمي در اقتصاد انرژي دارد بهاين صورت که رشد مصرف انرژي برق در مقايسه با انرژيهاي ديگر بيشتر بوده و در مصرف نهايي انرژي، انرژي برق به تدريج سهم بيشتري را به خود اختصاص ميدهد. افزايش سريع مصرف انرژي برق بيشتر ناشي از تمايل به مصرف نهايي نيروهايي است که مزاياي بيشتر از ديگر نيروها داشته باشند و اين از دلايلي است که نيروي برق توانسته در رقابت با ساير انرژيها موفقيت بيشتري را به دست آورد. چون از نظر کارايي، قابليت انعطاف و پاکيزگي مقامي ممتاز از انواع ديگر انرژي دارد.
انرژي برق در صنعت انقلابي پديد آورده است. تبديل انرژيهاي اوليه به انرژي برق و استفاده از انرژي برق در گرداندن چرخ صنايع و کارخانهها هزينههاي توليد را کاهش و مقدار توليد را افزايش داده است و افراد را قادر ساخته است تا از وسايل بيشتري به قيمت ارزانتري برخوردار گردند. علاوه بر آن به منظور استفاده از انرژي برق، صنايع جديدي نضج گرفته است که فرآوردههاي تازهاي را به جهانيان عرضه داشته و تغييرات اساسي در وضع زندگي افراد و اقتصاد جامعه پديد آورده است. صنايع توليد کننده و مصرف کننده انرژي برق و صنايع ساختاري وسايل و لوازم برق تا آنجا اهميت يافته است که بيترديد سهم عمدهاي از توليد ملي را به خود اختصاص دادهاند.
تاثير انرژي برق در توسعه اقتصادي و هماهنگي رشد مصرف انرژي برق با فزايش درآمد ملي در بررسيهاي متعددي ملاحظه گرديده است. اين ارتباط در کشورهاي مختلف بين رشد درآمد ملي و رشد مصرف برق است.
ارتباط مصرف انرژي برق و درآمد ملي با بررسي آمار مربوط به رشد درآمد ملي و رشد مصرف انرژي برق در جوامع مختلف بشري به خوبي ثابت ميگردد و اين امر نه تنها در کشورهاي پيشرفته بلکه در مراحل مختلف رشد اقتصادي نيز قابل ارزيابي است. مصرف انرژي برق با نوسانات اقتصادي هماهنگي بسيار داشته و در مواردي که نيروي مزبور به مقدار کافي و با قيمت مناسب و شرايط و کيفيت مطلوب در دسترس نبوده رشد اقتصادي دجار کندي يا تاخير گرديده است و برعکس عرضه نيروي برق به مقدار کافي و شرايط مطلوب در تسريع رشد اقتصادي يک کشور يا يک منطقه بسيار موثر بوده است.
ارتباط مصرف انرژي برق و درآمد ملي را حتي ميتوان با فرمولي نظير X=KY^A نشان داد. X، عبارت است از مصرف سرانه انرژي برق. Y، درآمد ملي سرانه. K، يک ضريب ثابت و A عاملي است هردوي اين عوامل به مراحل رشد اقتصادي بستگي دارد. با افزايش درآمد ملي سرانه و مصرف سرانه انرژي برق عامل A کوچکتر ميگردد.
به طور خلاصه، بررسيهاي آماري در زمينه نقش انرژي برق در توسعه اقتصادي و ارتباط مصرف انرژي برق با مراحل توسعه اقتصادي نشان ميدهد که:
1-انرژي برق در مراحل اوليه ايجاد و توسعه صنعت عرضه برق بيشتر براي تامين نيازمنديهاي خانگي و روشنايي معابر مورد استفاده قرار ميگيرد.
2-افزايش و تنوع مصارف انرژي برق به تدريج از اهميت مصارف خانگي کاسته و در مقابل مصارف صنعتي انرژي برق تا آنجا اهميت پيدا ميکند که در بسياري از کشورها بيشتر از 60 درصد انرژي برق توليد شده را بخش صنعت جذب مينمايد.
3-تنوع بيشتر مصارف انرژي برق پس از چندين سال و با توجه به رشد درآمد مزبور بين طبقات اجتماع، موجب کاهش نسبي مصارف صنعتي در مقابل مصارف غير صنعتي انرژي برق ميگردد.
ارتباط مصرف انرژي برق با توسعه اقتصادي و تاثير مصرف انرژي برق در توسعه اقتصادي تنها از لحاظ مقدار مصرف نيست. بلکه نوع مصرف نيز با توسعه اقتصادي ارتباط دارد و توجه به آن در تنظيم برنامه توسعه صنعتي برق ضرورت دارد. مصارف مختلف انرژي برق مانند مصارف صنعتي، خانگي، کشاورزي هر يک اثرات متفاوتي بر توسعه اقتصادي دارند. احداث تاسيسات متمرکز توليد و عرضه انرژي برق براي مصارف صنعتي به علت تاثيري که در کاهش هزينه سرمايهگذاري در صنايع دارد توسعه صنعتي را تشويق مينمايد. عرضه انرژي برق براي مصارف خانگي با عرضه انرژي برق براي مصارف صنعتي فرق دارد و در صورتي که انرژي برق به مقدار کافي و با قيمت ارزان در اختيار مصرف کننده داخلي قرار گيرد به تدريج در مرحله نهايي توسعه صنايع ساخت وسايل و ادوات برقي خانگي را سبب ميشود.
بررسي و تجزيه و تحليل انواع مصارف با مراحل توسعه اقتصادي نقش انرژي برق را در اين مراحل به خوبي نشان ميدهد. انرژي برق در مراحل اوليه ايجاد صنعت عرضه برق به علت محدوديت مقدار عرضه براي تامين روشنايي به کاربرده ميشود و اغلب مصارف خانگي و تجاري دارد. مصرف خانگي و تجاري خود تنوع پيدا کرده و در صورتي که انرژي برق به مقدار کافي و با قيمت ارزان در دسترس باشد رو به افزايش ميگذارد. توسعه صنعت عرضه برق و عرضه نيروي مزبور به مقدار وسيع و در صورت وجود شرايط و امکانات ديگر براي توسعه و پيشرفت صنايع، امکان رشد صنعتي را با احداث تاسيسات کوچک و بزرگ صنعتي و با توجه به شرايط و امکانات موجود فراهم ميآورد.
مصارف صنعتي انرژي برق به طور کلي تابع بزرگي و کوچکي بخش صنعت، ترکيب صنايع و ميزان استفاده از انرژي برق در صنايع مختلف است. منظور از کوچک و بزرگ بودن بخش صنعت، مقدار تاثير صنايع در ايجاد درآمد ملي و منظور از ترکيب صنايع نوع فرآوردههاي صنعتي ميباشد.
اهميت صنايع به عنوان مصرف کننده انرژي برق و به عنوان توليد کننده درآمد در کشورهاي مختلف تفاوت زيادي دارد و اين امر مشکل بزرگي را در ارتباط رشد درآمد ملي با رشد انرژي برق به وجود ميآورد و به خصوص در کشورهايي که درآمد متوسط يا کم بوده و يا صنايع محدودي احداث گرديدهاند بيشتر مصداق دارد. زيرا اينگونه کشورها با وجود محدوديت رشد قسمت بيشتر انرژي برق توليد شده جذب صنايع ميشود.(احمد وطنيان، 1378).
2-3- صنعت برق ايران در آينه آمار
در کشور ما با وجود اينکه سالهايي چند از شروع برنامهريزي اقتصادي ميگذرد و با وجود اينکه در تنظيم برنامههاي عمراني به تعدادي از انواع انرژيها توجه شده است ولي اين توجه در عين دقت نسبت به انرژيهاي مزبور، به طور منفرد و جداگانه صورت گرفته است و پراکنده و ناهماهنگ بوده و در تنظيم برنامهها جهت بهرهبرداري، توليد و مصرف انواع انرژي به صورت مرتبط و جامع از سياست يکسان و هماهنگي پيروي نگرديده است.
در ارتباط با انرژي برق از بين انواع انرژي، در برنامههاي اول و دوم براي توسعه صنعت برق هدف يا هدفهاي مشخصي در نظر گرفته نشده بود. در برنامه عمراني دوم کشور توسعه و ايجاد تاسيسات برق جز فعاليتهاي شهرسازي و عمليات عمراني شهر به حساب آمده و اجراي طرحهاي عمراني نيز منوط به درخواست شهرداريها و در ارتباط با ميزان درآمد ساليانه آنها بود.
برنامه عمراني سوم کشور تحولي در صنعت برق چه از لحاظ تنظيم برنامهاي جهت توسعه و ايجاد تاسيسات عرضه انرژي برق و چه از لحاظ پايهگذاري سازمان صنعت برق در قالب هدفهاي مشخص به وجود آورد. در برنامه سوم برق کشور هدف مشخص شده بود و عوامل لازم براي نيل به هدفهاي برنامه مورد بررسي و تذکر قرار گرفته بود. با وجود آنکه برنامه سوم برق پايهگذار تحولي در صنعت برق کشور بود ولي اشکالات و ايرادات متعددي نيز بر آن مترتب بود. زيرا به علت محدوديت وسعت ديد و حوزه عمل برنامه، پيشبينيهاي کافي براي رفع نيازمنديهاي کشور نبود آنچه انجام گرديد با برنامه تنظيم شده انطباق نداشت. ديگر ايرادات برنامه سوم آن بود که رعايت هماهنگي کامل بين برنامه مزبور با ساير بخشهاي اقتصادي به عمل نيامده بود.
تنظيم برنامه چهارم کشور در حالتي شروع شد که تجربيات با ارزشي براي تنظيم برنامه فراهم شده بود. برنامه چهارم برق با وجود آنکه از لحاظ هدف اساسي توسعه صنعت برق در تعقيب برنامه سوم تهيه گرديد ولي هدف ديگر خود را نيز بهبود و سازمان صنعت برق کشور قرار داد.
در برنامه چهارم گرچه کوشش بيشتري جهت هماهنگي کامل برنامه مزبور با ساير برنامهها شد هماهنگي آن با ساير بخشها بيشتر جلب توجه ميکند ولي از اين لحاظ که نتوانسته خود را با ساير بخشهاي انرژي هماهنگ گرداند قابل ايراد ميباشد.(احمد وطنيان، 1378).
در برنامه عمراني چهارم کشور برنامههاي مشخصي براي صنايع نفت و گاز و صنعت برق تنظيم گرديده و مطالعه تفصيلي برنامه نشان ميدهد که بين دو برنامه مزبور هماهنگي کامل وجود ندارد و اين نشانه آن است که در تنظيم برنامهها مزبور از روش متحدالشکل کلي پيروي نشده است و احتياجات اقتصاد و اجتماع ايران از لحاظ انرژي کل مورد نياز برآورد نگرديده است.
روند مصرف برق ايران نيز مانند ساير کشورهاي در حال توسعه همواره با افزايش تقاضاي انرژي برق مواجه بوده است. براي مثال در سال 1385 مصرف انرژي برق به 114598 ميليون کيلو وات ساعت رسيده است که از سال 1346 تا سال 1385 ميانگين رشد معادل 5/12 درصد در سال را نشان ميدهد. بخشهاي خانگي، عمومي، تجاري، کشاورزي و صنعت مصرف کنندگان نهايي انرژي برق کشور محسوب ميشوند. در سال 1385، بخش خانگي سهمي بالغ بر 3/33 درصد و بخش صنعت با سهمي بالغ بر 2/33 درصد از کل مصرف نهايي برق، بيشترين مصرف انرژي الکترسيته را بين بخشهاي مختلف به خود اختصاص دادهاند. سهم مصرف انرژي برق در صنعت نسبت به سال 1346 کاهشي معادل 3/2 در صد را نشان ميدهد(ترازنامه انرژي،1385).
نگاره (2-1)، روند مصرف انرژي برق را در کشور و همچنين در بخشهاي عمده اقتصادي نشان ميدهد. عواملي چون انقلاب، جنگ و اجراي برنامههاي توسعه اقتصادي، بر رشد مصرف انرژي برق در بخش صنعت تاثير زيادي داشتهاند. در حالي که در بخشهاي ديگر تقريبا روند ثابتي را طي کردهاند. با اين حال، مصرف سرانه انرژي برق در کشور به طور يکنواخت رشد داسته است و از 16/55 کيلو وات ساعت در سال 1346 به 16/2051 کيلو وات ساعت در سال 1385 رسيده است (بانک مرکزی، 1387).
نگاره 2-1- مصرف کل انرژي برق (ميليون کيلو وات ساعت)
ماخذ: بانک مرکزي ايران(1387)
نگاره(2-2)، ترکيب مصرف انرژي در ايران طي سالهاي 1387-1346 نشان ميدهد. همانطور که مشاهده ميشود، از بين نهادههاي انرژي، نفت و فراوردههاي نفتي در اولويت اول قرار دارند. ولي ميزان استفاده از اين نهاده در طي دوره مورد بررسي در حال کاهش است. دليل کاهش آن را ميتوان جانشيني نزديک آن با گاز طبيعي و تاثير آن بر شرايط محيطي و سهولت انتقال آن دانس
