
گفتمان حاکم، و به دنبال آزادي گروه 53 نفر دکتر اراني، جنبش کمونيستي ايران با بهره گيري از عوامل مساعدي چون وجود نيروهاي اشغالگر شوروي در ايران و اوضاع نابسامان کشور،گفتمان چپ را به عنوان يكي از گفتمانهاي مقاومت در برابر گفتمان رسمي پهلوي، در سال1320در قالب حزب توده فعال نمود ( نظري،1381: 81). اين حزب که توانسته بود با بهرهگيري از دالهاي خالي گفتمان هژمون نظام معنايي خاص خود را ايجاد نمايد، در حقيقت به عنوان نماينده گفتمان چپ در ايران دهههاي 20 به بعد تلقي ميشود كه در آن دالهاي شناور ماديگرايي، مالكيت اشتراكي، مبارزه با خصوصيسازي و تضاد طبقاتي حول محور دال مركزي برابري جمعي مفصلبندي شد.
شکل3-1: چگونگي مفصلبندي گفتمان چپ
حزب توده پس از تشکيل و سوژگي سياسي، نخستين شعار و مبارزه خود را، مقاومت همه جانبه طبقات و اقشار آزاديخواه در مقابل گفتمان پهلويسم اعلام داشت و براي اين منظور دو هدف را تبيين نمود:
1- بدست آوردن آزاديهايي که به موجب قانون اساسي براي ملت ايران شناخته شده است.
2- جلوگيري از ارتجاع و استبداد با اتکاء به توده مردم (نوذري،1380: 29).
با توجه به مطالب فوق، نخستين گزينه در شناخت گفتمان حاکم بر هر حزب يا تشکل سياسي و اجتماعي، توجه به دال مرکزي و دالهاي شناور مفصلبندي شده پيرامون آن است که غالباً در اساسنامه و مرامنامه آن حزب يا تشکل تجلي مييابد. از اين رو توجه به بندهايي از مرامنامه گفتمان چپ خالي از لطف نيست. حزب توده در بدو تاسيس اصول اساسي مرامنامه خود را به شرح ذيل تدوين نمود:
1. حفظ استقلال و تماميت ايران.
2. برقرار کردن رژيم دموکراسي و تأمين حقوق فردي و اجتماعي از قبيل آزادي زبان و قلم و عقيده و اجتماعات.
3. مبارزه عليه هرگونه رژيم ديکتاتوري و استبدادي.
4. اصلاحات لازمه در طرز استفاده از زمين و زراعت و بهبودي بخشيدن به وضع زارعين و دهقانان و توده زحمتکش ايران.
5. اصلاحات اساسي در امور فرهنگي و بهداري و برقراري تعليمات اجباري و مجاني عمومي و تأمين استفاده توده ملت از کليه مراحل فرهنگي و بهداشت.
6. تعديل مالياتها با در نظر گرفتن منافع توده.
7. اصلاح امور اقتصادي و بازرگاني و توسعه صنايع و معادن و وسايل حمل و نقل از قبيل ايجاد و نگاهداري راههاي شوسه و تکميل خطوط آهن.
8. ضبط اموال و دارايي پادشاه سابق به نفع ملت ايران. (نوذري، همان منبع:30)
اين هشت اصل همگي از اصولي بود که براي پيشرفت و ترقي ايران لازم شمرده ميشد و براي جذب افراد به حزب بسيار کارآمد بود.
اين حزب کوشيد تا در شرايط بيقراري گفتمان حاکم در دهه 1320 ش، سوسياليسم را به عنوان يکي از پر جاذبهترين جريانهاي فکري- سياسي کشور تبديل کند و در مدت کوتاهي از نظر سازماني و عضوگيري پيشرفتهاي چشمگيري نيز بدست آورد که عواملي از قبيل حضور نيروهاي ارتش سرخ در ايران و حمايتهاي شوروي از اين حزب، طرح شعارهاي مردم پسند، آشنا نبودن مردم با اهداف اصلي اين حزب و ايدئولوژي مارکسيسم ازجمله عوامل موفقيت حزب توده در جذب مردم به شمار ميآيند اما کمکم، جاذبههاي ايدئولوژي و انديشههاي سوسياليستي اين حزب به دلايلي رنگ باخت و به عبارتي ديگر اين گفتمان عليرغم ايجاد برخي جاذبههاي اجتماعي در برههاي از زمان، نتوانست درهيچ دورهاي درحوزه سياسي به گفتمان هژمون تبديل شود. که البته دلايل اين امر در فصل چهارم بيان خواهد شد.
اوج فعاليت حزب توده به عنوان کارگزار اصلي چپ گرايان در سالهاي دهه 1320 تا1332بود که مسئوليت اصلي خودراعلي رغم شعارها و ظواهرِ بعضاً متناقض، گسترش گفتمان مارکسيستي ميدانست. (نظري،1381: 82) وخود را پايبند به ايدئولوژي مشروطهخواهي و سوسياليسم قلمداد مينمود و در راستاي اصلاحات اجتماعي مرتبط با سوسياليسم مبارزه ميکرد (آبراهاميان، همان: 422).
نکته مهمي که در تاريخ کمونيستهاي ايران قابل ذکر است وجود ابهام در جهانبيني و ايدئولوژي و اتخاذ مواضع منافقانه به خاطر اهميت مذهب در ايران بود. حزب توده با همين دوگانگي روبرو بود. از يک طرف ماديگري از اصول اوليه مارکسيم بود. و از طرفي با مردم مذهبي روبرو بود. و به همين جهت حزب توده مجبور شد تا مکتبي بودن خود را انکار کندو خود را به عنوان يک حزب سياسي معرفي کند. ( حسينيان، همان:470-471) با وجود اظهارات و ادعاهاي حزب توده مبني بر نفي هر گونه امتيازدهي به بيگانگان و جلوگيري از نفوذ و دخالت آنها در امور داخلي ايران، علي رغم آنکه در اولين مرامنامه حزب توده بر استقلال کشور و نفي تحميلات خارجيان تاکيد شده بود، اما بعد از مدتي دنبال رو سياست هاي اتحاد جماهير شوروي شدند ( اميري، همان:31).
چند اشتباه عمده از جمله کمک به دموکراتهاي استقلال طلب آذربايجان و تبليغات براي دادن امتياز نفت شمال به شوروي و حمايت ارتش سرخ از تظاهرات تودهاييها در تهران، وابستگي حزب توده را به وضوح اعيان ميکند. تشكيل حكومتهاي خود مختار آذربايجان و كردستان در سال 1324 با حمايت ارتش سرخ باعث تنفر مردم از حزب توده شداز همين روسران حزب ناچار شدند ارتباط تشكيلاتي فرقهايي آذربايجان و حزب دموكرات كردستان را نفي كند (حسينيان، 1363 :460-468) اين امر كه، بزرگترين ضعف چپگرايي در ايران بود باعث شد نه تنها مخالفان حزب حتي اعضاي ميهنپرست آن نيز به سياست و برنامه حزب دچار ترديد و بدگمان شوند. اين موضوع نيز در عدم پذيرش کامل مباني گفتماني چپ در ايران موثر بود.
يکي از مسائلي که در تحليل گفتماني بايستي مورد توجه قرار گيرد، شيوه دستيابي به هژموني و حفظ آن ميباشد که در اين راستا سوژههاي سياسي گفتمانها مجموعه عملياتي را، به انجام ميرسانند. حزب توده به عنوان برترين سوژه سياسي گفتمان چپ نيز در اين ارتباط اقداماتي را به انجام رساند. اما ميزان سنخيت اين اقدامات، اهداف و اصول (دالهاي)گفتمان حائز اهميت است. موضوع عدم صداقت و پنهانکاري حزب توده در بيان اهداف و عملکردها را بايد در اين چارچوپ مورد بحث قرار داد، تا مشخص شود که عمليات اين سوژه گفتمان چپ چقدر با نظام معنايي دالهاي آن هماهنگ بود. بررسي اين مسئله ما را در تحليل چگونگي دستيابي به هژموني گفتمان چپ ياري خواهد رساند.
حزب توده با حوادث مهمي مواجه شد كه بر چگونگي فعاليت حزبي آن تأثير گزار بود؛ از جمله اينكه در شانزدهم بهمن 1327 به بهانه ترور شاه، شش نفر از اعضاي كميته مركزي حزب دستگير شدند و حزب غير قانوني اعلام گرديد تا اينكه پس از روي کار آمد گفتمان مليگراي دکتر مصدق، حزب توده فعاليت خود را به صورت علني اعلام کردو در دوره مصدق، اغتشاشات زيادي را به وجود آورد. در دوره دوم نخستوزيري مصدق، حزب توده جانب مصدق را گرفت و موجب بدبيني مردم مذهبي ايران و نگراني روحانيون از دولت مصدق گرديد.
همانطور که در مطالب فوق ذکر گرديد، مهمترين سوژه سياسي گفتمان چپ حزب توده بود. اما برخي از احزاب و تشکلهاي سياسي در دههي مورد بررسي وجود داشتند. که از گفتمان چپ پيروي مينمودند، که البته تعدادي از اين احزاب مرتبط يا منشعب از حزب توده بودند، منتها هيچ يک از اين احزاب که ذيلاً بدان اشاره ميگردد به سوژگي سياسي نائل نگرديدند و حداکثر به عنوان سوژه گفتمان چپ باقي ماندند.
“حزب همراهان سوسياليت “از جمله سوژههاي گفتمان چپ بود که در پاييز 1321 به وسيله مصطفي فاتح تشکيل گرديد، فاتح از اقتصاددانان چپ و طرفدار سوسياليسم بود به طوري که اين مسئله سبب نزديکي با حزب توده بود. اين حزب بعد از مدتي منحل شد و گروهي از آنان تشکيلات جديدي به نام “حزب سوسيالسيت ايران” را به رهبري علي شهيدزاده ساماندهي کردند. و به منظور ايجاد انسجام معنايي خود دالهاي شناوري چون رفاه اقتصادي، محدود ساختن مالکيت خصوصي و برنامهريزي دولتي را که مورد مقبوليت عام بود، مورد توجه قرار دادند. اين حزب نيز پس از مدتي به حاشيه رانده شد (ترابيان،1366: 311).
يکي ديگر از سوژههاي گفتمان چپ “حزب پيکار” بود که در سال 1321 توسط خسرو اقبال برادر دکتر منوچهر اقبال تأسيس شد. حزب و ارگانهاي آن به تمايلات راديکالي در جامعه شهرت داشتند. حزب پيکار در سال 1323 با حزب ميهن ائتلاف کرد؛ ولي پس از گذشت يک سال جدا شدند. از آن پس حزب پيکار کاملاً با حزب توده همکاري و هماهنگي ميکرد و پس از مدت کوتاهي اعضاي آن جذب احزاب ديگر شدند و پس از چندي عملا حزب منحل شد (طيراني،1376 :381 ).
“حزب جنگل(اجتماعيون) نيز از سوژههاي گفتمان چپ بود که اين حزب توسط گروهي از بازماندگان و هوادران جنبش جنگل در سال 1324 به رهبري ميرصالح مظفرزاده به همراه ميراحمد مدني، اسماعيلخان جنگلي (خواهرزاده ميرزا کوچکخان) و حسن مهري تاسيس شد (مدير شانچي،1384 :77). اين حزب تا سال 1326 به فعاليت و همکاري با حزب توده، ميهن و حزب ايران ادامه داد. تا اين که مشابهت اسمي با ديگر احزاب کوچک و محلي که به فعاليت ميپرداختند، عنوان اجتماعيون را به عنوان حزب اضافه نمود. اين حزب بعدها به جبهه موتلف احزاب آزاديخواه پيوست و به تدريج فعاليتش به پايان رسيد (طيراني،1376: 383).
“جمعيت رهايي کار و انديشه” نيز از گروههاي سياسي حاصل از انشعاب حزب توده است که در سال 1330 توسط انورخامهاي تشکيل شد که عدهاي از طرفداران جبهه ملي و اعضاي سابق حزب توده عضو آن بودند و تا سال 1347 فعاليت آن با عنوان(جريان) ادامه داشت (خامهاي،1372 : 262-263).
اکنون با توجه به مطالبي که تاکنون گفته شد مي توان به اين پرسش اساسي پاسخ گفت که در چه شرايط اجتماعي و سياسي گفتمان چپ توانست در ايران ظهور يافته و دالهاي آن جذابيت اجتماعي پيدا کردند. اين موارد را ميتوان بويژه با توجه به دو شاخص “بيقراري” و “قابليت دسترسي” براساس چارچوب نظري تحقيق توضيح داد.
اساساً مجموعه گفتمانهايي که در حال مبارزه با يک گفتمان حاکماند هويت خود را بر اساس غيريتسازي با گفتمان حاکم شکل ميدهند (تاجيک،1381: 198) و در اين ارتباط توجه به بيقراري گفتمان حاکم براي گفتمان رقيب حائز اهميت خواهد بود. بنابراين در شرايط بيقراري گفتمان پهلويسم فرصتي فراهم آمد تا گفتمان چپ با پوشش نهادن بر همه تمايزات، در مقابل گفتمان رقيب حاکم خود را ساماندهي و هويت بخشي نمايد. مظاهر بيقراري يک گفتمان را ميتوان در ابعاد و حوزههاي مختلف جستجو نمود. گفتمان پهلويسم نيز از اين قاعده مستثني نبود. لذا در خصوص آن بخشي از آسيبها و خلاً ناشي از بيقراري گفتمان بهلويسم که به ايجاد زمينه ظهور گفتمان چپ در ايران دههي 20 به بعد مدد رساند ميتوان به مسائلي از قبيل شکاف طبقاتي مبتني بر نظام ارباب رعيتي، فقر و در نتيجه بيعدالتي اجتماعي اشاره نمود. به عبارتي ديگر مشکلات اقتصادي در اوايل دهه 1320 همچون فقر، فساد… و فضاي نسبتاً باز سياسي اين دوران بستري را فراهم ساخت تا گفتمان چپ مهر سکوت را بشکند و در بيقراري گفتمان مسلط بکوشد و گفتماني بديل را در افکار عموم ترسيم کند.
با توجه به بيقراري گفتمان حاکم، ميتوان قابليت دسترسي براي گفتمان چپ را نيز تشريح کرد. گفتمانها همواره ميکوشند به جامعه بقبولانند که حرفي تازه براي گفتن دارند چرا که همواره بداعت و تازگي، ظرفيت معناي جديد در عرصههاي مختلف اجتماعي و به کارگيري عناصر معتبر گفتمان رقيب، يکي از دلايل مقبوليت و اعتبار گفتمانها در اذهان سوژهها به شمارها ميرود (پور سعيد،1383: 398 ). قابليت دسترسي در تحليل گفتماني به اين مفهوم است که معناسازي جديد و بداعت گفتماني براي عموم ساده و همه فهم باشد. در ارتباط با جامعه ايران در دهههاي مورد نظر بايد گفت مردمي که مشکلات اقتصادي اجتماعي و.. ناراضي بودند سخن از اصلاح وضع موجودمي توانست براي آنان مملوس و مطلوب باشد .در چنين شرايطي بود که گفتمان چپ توانست حول محور دال مرکزي خود يعني برابري جمعي جذابيتي ايجاد نموده و هواداراني را جذب نمايند. چنين
