
الگوها دارای ویژگیهای خاص خود بوده و از منظر خاصی به این رویکرد نگریستهاند، هرچند وجه مشترک آنها نیز قابل توجه است. تأکید الگوی ویلیامسون بر توانمند سازی از طریق توسعه قابلیتها و شناخت بازار است. گریهامل ایجاد شور و شوق تازه در سازمان را برای خلق دیدگاههای جدید استراتژیک توصیه میکند و لیدکا تمرکز انرژی سازمان را بر اهداف را امری حیاتی میداند. علیرغم این تفاوتها، همه الگوهای مذکور بر یادگیری به عنوان اساس درک رفتار بازار و بهکارگیری آن در جهتگیری استراتژیک سازمان تأکید داشتهاند(غفاریان، 1382). اکثر مطالعات انجام شده توسط محققان بیشتر در سطح فردی بوده و کمتر مطالعهای در سطوح سازمانی انجام شده است. در مدل لیدکا اگرچه بیشتر سطح فردی را در نظر میگیرد، ولی او بیان میکند که افراد برای بهرهگیری از تفکر استراتژیک نیازمند بستر سازمانی هستند که حامی این نوع تفکر و گفتگوی استراتژیک در سطح سازمان باشد(لیدکا، 1998)
عناصر تفکر استراتژیک در بعد سازمانی:
1) فرهنگ سازمانی
• ایجاد و حفظ فرهنگ سازمانی، پشتیبان رفتار اثربخش و اخلاقی(کالینز و همکاران، 2000)
• فضای کاری آکنده از روحیه مثبت اندیشی، صراحت و صداقت
• ایجاد فرهنگ همسو با خلاقیت و تغییر(بون، 2001)
2) مشارکت مدیریت میانی
• تعیین فردی که وظیفه اصلی تفکر استراتژیک را در سازمان بر عهده دارد(ناپیر، 1990)
3) ساختار سازمانی ارگانیک / طراحی سازمانی
• ساختار سازمانی ارگانیک(بون، 2005)
• توجه به نیازمندیهای استراتژیک و عملیاتی جهت طراحی ساختار سازمانی مناسب(کالینز و همکاران، 2000)
• طراحی ساختار سازمانی مشوق تغییر و بهبود(بون، 2001)
• طراحی فرآیندها و مکانیزمهای مشوق تغییر و بهبود(بون، 2001)
4) فرآیندها و سیستمها
• سیستمهای جبران خدمت و پاداش شامل معیارهای بلند مدت کیفی(بون، 2005)
• تصمیمگیری از طریق فرآیندها منعطف و اثربخش(آکور و همکاران، 2006)
2-7 مدل مفهومی(نظری) تحقیق
برای تفکر استراتژیک الگوهای متعددی ارائه شده است. الگوی پیتر ویلیامسون72 ، الگوی جین لیدکا73 و الگوی گریهامل از شناخته شدهترین این الگوها هستند. هر یک از این الگوها، دارای ویژگیهای خاص خود بوده و از منظر خاصی به این رویکرد نگریستهاند، هرچند وجوه مشترک آنها نیز قابل توجه است.
تأکید الگوی ویلیامسون بر توانمندسازی سازمان از طریق توسعه قابلیتها و شناخت بازار است، گریهامل ایجاد شور و شوق تازه در سازمان را برای خلق دیدگاههای جدید استراتژیک توصیه میکند و لیدکا تمرکز انرژی سازمان بر اهداف را امری حیاتی میداند.
در اینجا نیز یک الگو که زمینههای بروز تفکر استراتژیک و استراتژیهای خلاقانه را فراهم میسازد ارائه شده است. این الگو در قالب سه سطح فردی، گروهی، سازمانی و بر اساس الگوهای اندیشمندانی چون لیدکا طراحی شده است؛ که در شکل شماره 2-1 نمایش داده شده است که با استفاده از پرسشنامه و نتایج بهدست آمده از آن و تحلیل این نتایج میزان صحت آن سنجیده شده است.
منبع : لیدکا، 1998 & بون، 2001 & بون، 2005 & مشبکی، 1387
2-8 خلاصهای از بحثهای ارائه شده در این فصل
برای یک مدیر، هیچ ادراکی مهمتر از فهم کسب و کار نیست. این بصیرت تنها به درک عوامل مؤثر و روابط بین آنها محدود نمیشود، بلکه کشف شهودی زوایای ناشناخته این فضا و خلق ایدههایی برای بهرهبرداری از آنها، تجلی ارزش آفرینی از این بصیرت است. تفکر استراتژیک رویکردی است که زمینه شکلگیری و توسعه این بصیرت را فراهم میسازد. تفکر استراتژیک مدیران را به سوی یادگیری سریع از محیط کسب و کار و بکارگیری خلاقیت برای خلق ارزشهای جدید فرا میخواند. این شیوه تفکر، چشماندازهایی متمایز از رقبا را به همراه دارد. چشم اندازهایی که میتواند استراتژیهای نوآورانه و مزیت بخشی را سبب شود (غفاریان و احمدی، 1382).
اگر کارکرد استراتژی خلق مزیت رقابتی دانسته شود، تفکر استراتژیک برای بقا و رشد سازمان در محیط پـررقابت امروز امری اجتنابناپذیر خواهد بود. مزیت رقابتی مستلزم تمایز جهتگیری نسبت به رقیب است و تمایز در جهتگیری به دیدگاههای متفاوت و تازهای نیاز دارد. و برای دستیابی به چنین دیدگاهی الگوهای متعددی پیشنهاد شده است.
رهبران، مدیران و فرماندهان، استراتژی را رویکردی میشناسند که نه تنها موجب بقای آنها شده، بلکه پیروزی آنان را در صحنههای رقابتی رقم میزند.
با توجه به پیشرفت روز افزون فناوری و فرایند گسترش ارتباطات سازمانها و دگرگونیهای بنیادین در فرآیندهای سازمانی، به همین نسبت مشکلات و مسایل سازمانها پیچیدهتر شده است. در چنین شرایطی بیشک مدیران سازمان ها و بنگاهها میبایست توان خود را در مقابله با این مشکلات و حل آنها افزایش دهند. در این راستا علاوه بر توان مدیران در پاسخگویی به تحولات، تفکر استراتژیک سازمانها و برنامههای آنها نقش بسزایی در این فرایند دارند؛ به طوری که یک برنامه استراتژیک موفق مبتنی بر تفکر استراتژیک مدیران میتواند به افزایش توان مزیت رقابتی و در نهایت بقای آنها در فضای رقابتی امروز کمک نماید.
در شرایط متحول و در حال گذر امروز که بسیاری از فرصتهای گذشته از بین میرود و فرصتهای تازهای به جای آنها ایجاد میشود، سازمانها و بنگاههای ما میبایستی ضمن برداشتن هرگونه مانع در برابر توسعه تفکر استراتژیک، بسترها و زمینههای لازم را برای رشد و بقای سازمانهای خود فراهم نمایند.
و همانطور که گفته شد نهادهای آموزشی، خصوصاً مراکز آموزش عالی و دانشگاهها از جمله سازمانهای بزرگ و پیچیدهای هستند که بیشتر از سایر سازمانها با نیروی انسانی در ارتباطند و عهده دار تربیت و تأمین نیروی انسانی متخصص و کارآمد در جامعه هستند، بنابراین از حساسیت ویژهای برخوردار میباشند، لذا مدیریت مؤثر در آنها مهم، و نیازمند روش مناسبی است. بدین منظور با توجه به اهمیت و حساسیت نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران، ضرورت شناسایی استراتژیهای تفکر و ارائه مدلی بهینه برای آن مشخص میشود.
فصل سوم
روش شناسی پژوهش
3-1 روش تحقیق
تحقیق پیمایشی به عنوان شاخهای از تحقیقات توصیفی، یک روش جمعآوری دادهها است که در آن از یک گروه خاصی از افراد خواسته میشود تا به تعدادی سؤالهای خاص پاسخ دهند. در پژوهش زمینهیابی، قدم اول تعریف مسأله است. به عبارتی محققان برای اجرای زمینهیابی باید اهداف خود را به دقت تعریف کنند و هر سؤالی که پرسیده میشود باید به یک یا تعداد بیشتری از اهداف زمینهیابی مرتبط باشد. در مرحله دوم جامعه باید به درستی تعریف و تعیین گردد، در مرحله بعد باید روش جمعآوری اطلاعات را که به طور کلی به دو طبقه روشهای کتابخانهای و میدانی تقسیمبندی میشوند مشخص نمود، سپس از میان افراد جامعه تعدادی به طور تصادفی به عنوان نمونه انتخاب میشوند. از آنجا که رایجترین ابزار مورد استفاده در تحقیق زمینهیابی، پرسشنامه و مصاحبه است پس از تعیین و طراحی ابزار، میتوان آن را برای جمعآوری داده از افراد نمونه انتخابی در نظر گرفت و در نهایت پس از تنظیم و تحلیل دادهها، یافتهها و نتایج حاصله از تحقیق را گزارش نمود. از آنجایی که در این پژوهش به دنبال جمع آوری اطلاعات از یک گروه خاص با استفاده از روشهای کتابخانه ای و میدانی میباشیم که با تجزیه وتحلیل آنها بتوانیم نتایج مورد نظر را بدست آوریم و با اهدافی که در ابتدای تحقیق تعریف نموده بودیم مقایسه نمائیم، میتوان گفت که این تحقیق از نوع توصیفی – پیمایشی میباشد.
از نظر هدف نیز این پژوهش از نوع تحقیقات کاربردی است. هدف تحقیقات کاربردی به سمت کاربرد عملی دانش هدایت میشود.
3-2 متغیرهای پژوهش
در یک تحقیق برای پاسخ دادن به سوالهای تحقیق و یا آزمون فرضیهها، تشخیص متغیرها امری ضروری است. متغیر شامل هر چیزی است که بتواند ارزشهای گوناگون و متفاوت بپذیرد. این ارزشها میتواند در زمانهای مختلف برای یک شخص یا یک چیز متفاوت باشد یا اینکه در یک زمان برای اشخاص یا چیزهای مختلف تفاوت داشته باشد.
متغیر بر اساس نقشی که در پژوهش بر عهده دارد عبارت است از:
➢ متغیر مستقل . متغیر محرک، درونداد است که به وسیله پژوهشگر اندازه گیری، دستکاری یا انتخاب میشود تا تأثیر یا ارتباط آن با متغیر دیگری معین شود. متغیر مستقل پیش فرض متغیر وابسته است. به عبارت دیگر این متغیر، مقدمه و متغیر وابسته، نتیجه است. متغیر مستقل به متغیر پیش بینی کننده نیز مشهور است، متغیری است که متغیر وابسته را به صورت مثبت یا منفی تحت تأثیر قرار میدهد، یعنی وقتی متغیر وابسته وجود داشته باشد، متغیر مستقل نیز وجود دارد و افزایش یا کاهش متغیر مستقل، متغیر وابسته را نیز تحت تأثیر قرار خواهدداد.
➢ متغیر وابسته
متغیر پاسخ، برونداد یا ملاک است و عبارت است از وجهی از رفتار یک ارگانیسم که تحریک شده است. متغیر وابسته، مشاهده یا اندازه گیری میشود تا تأثیر متغیر مستقل بر آن معلوم و مشخص شود. این متغیر از طریق متغیر مستقل پیشبینی میشود (دلاور، 1387). متغیر وابسته به متغیر معیار یا ملاک نیز مشهور است و متغیر اصلی مورد توجه پژوهشگر است. هدف پژوهشگر آن است که تغییرپذیری متغیر وابسته را تشریح و پیشبینی کند. از طریق تحلیل متغیر وابسته امکان یافتن پاسخها یا راه حلهایی برای مسئله ایجاد میشود. به عبارت دیگر پژوهشگر قصد دارد این متغیر را و همینطور سایر متغیرهای تأثیرگذار بر آن را به صورتی کمی و قابل اندازهگیری درآورد.
در جدول 3-1 متغیرهای مستقل و وابسته بیان شده است.
جدول 3-1: متغیرهای فرضیات پژوهش
فرضیه ها
متغیر مستقل
متغیر وابسته
فرضیه اول
فرضیه دوم
فرضیه سوم
فرضیه چهارم
فرضیه پنجم
دیدگاه سیستمی
تمرکز بر قصد و نیت استراتژیک
خلاقیت
استفاده هوشمندانه از فرصتها
تفکر فرضیه محور
بعد فردی
تفکر استراتژیک
فرضیه ششم
فرضیه هفتم
فرضیه هشتم
تنوع مرتبط با شغل
تعارض مرتبط با وظیفه
تعارض رابطهای
بعد گروهی
فرضیه نهم
فرضیه دهم
فرضیه یازدهم
فرضیه دوازدهم
فرهنگ سازمانی
مشارکت مدیریت میانی
ساختار سازمانی
فرآیندها و سیستمها
بعد سازمانی
3-3 تعاریف عملیاتی متغیرها
تفکر استراتژیک در بعد فردی: منظور از تفکر استراتژیک در “بعد فردی”، در این پژوهش نمرهای است که فرد با پاسخ به سوالات بعد فردی، در پرسشنامه تفکر استراتژیک دریافت کرده است.
دیدگاه سیستمی: منظور از “دیدگاه سیستمی”، در این پژوهش نمرهای است که فرد با پاسخ به سوالات این متغیر، در پرسشنامه تفکر استراتژیک دریافت کرده است.
تمرکز بر قصد و نیت استراتژیک: منظور از “تمرکز بر قصد و نیت استراتژیک”، در این پژوهش نمرهای است که فرد با پاسخ به سوالات این متغیر، در پرسشنامه تفکر استراتژیک دریافت کرده است.
خلاقیت: منظور از “خلاقیت”، در این پژوهش نمرهای است که فرد با پاسخ به سوالات این متغیر، در پرسشنامه تفکر استراتژیک دریافت کرده است.
تفکر فرضیه محور: منظور از “تفکر فرضیه محور”، در این پژوهش نمرهای است که فرد با پاسخ به سوالات این متغیر، در پرسشنامه تفکر استراتژیک دریافت کرده است.
استفاده هوشمندانه از فرصتها: منظور از “استفاده هوشمندانه از فرصتها”، در این پژوهش نمرهای است که فرد با پاسخ به سوالات این متغیر، در پرسشنامه تفکر استراتژیک دریافت کرده است.
تفکر استراتژیک در بعد گروهی: منظور از تفکر استراتژیک در بعد گروهی، در این پژوهش نمرهای است که فرد با پاسخ به سوالات بعد گروهی، در پرسشنامه تفکر استراتژیک دریافت کرده است.
تنوع مرتبط با شغل: منظور از “تنوع مرتبط با شغل”، در این پژوهش نمرهای است که فرد با پاسخ به سوالات این متغیر، در پرسشنامه تفکر استراتژیک دریافت
