
مالکيت نيز زايل ميشود.236
به نظر ميرسد اطلاقات ادله قبول توبه شامل هم مرتد ملي وهم فطري ميشود و بايد او را هدايت کرد چنانکه توبه کند پذيرفته ميشود؛ اما اگر پس از اتمامحجت و راهنماييهاي لازم عمداً و عناداً اسلام را نپذيرفت و بر کفر و ارتداد ادامه داد و فردي خطرناک براي اسلام بود قطعاً لازم است با آنها مقابلهبهمثل شود؛ اما اگر مرتدي نيست که وجودش براي اسلام و مسلمين خطرناک باشد از باب قاعده درء237 لازم است او را به حال خود واگذار کرد تا شايد با روشهاي صحيح و منطقي مجدداً به آغوش اسلام بازگردد.238
مبحث دوم: رابطه اهانت به مقدسات با ارتداد
برخي از فقهاي اماميه239 اعمالي که موجب وهن و استهزاء دين ميباشد را از اسباب ارتداد برميشمارند. براي اينکه اهانت به مقدسات منجر به ارتداد شود لازم است شرايطي فراهم باشد که در ذيل مورداشاره قرار ميگيرد:
الف) شرايط عمومي تکليف240
– بلوغ: غير بالغ، شرعاً مکلف نيست.
– کمال عقل: مجنون اعم از مطبق يا ادواري اگر در حالت جنون، مرتد شود، ثمري ندارد.
– اختيار: اگر شخص مجبور به ارتداد شود، حکم به ارتداد او نميشود.241
– قصد: در حال غفلت، بيهوشي و شوخي و يا حتي عصبانيت شديدي که اختيار را از دست بدهد نباشد؛242 و سخني را که ميگويد، حقيقتاً اراده کرده باشد.
ب) ساير شرايط
– انتفاي شبهه
حکم به کفر، در صورتي است که شبههاي متصور نباشد و جحود و انکار در آنها لازم است. “کسي که ضرورتي از ضروريات دين را انکار ميکند اگر تازه مسلمان شده و هنوز از احکام، آگاه نيست يا مسلماني که در سرزمين کفر متولدشده و رشد کرده است و يا دور از شهر و محلهاي علمي و علماء بوده است، حکم به کفر او نميشود، بلکه براي او همهچيز را توضيح ميدهند و با دليل، اثبات ميکنند، اگر بازهم انکار کرد، آنگاه حکم به کفر او ميشود.”243
– اقدام عملي بر ضد اسلام: براي صدق عنوان ارتداد و مرتد دانستن شخص صرف اعتقاد دروني کافي نيست بلکه بايد آن را اظهار نمايد.244
– تحقق اهانت: براي اينکه “اهانت به مقدسات” منجر به ارتداد شود در درجه اول لازم است که ثابت شود که عمل يا قولي که از شخص صادرشده است، اهانت است.
براي تحقق اهانت، لازم است علاوه بر نيت، صورت عمل نيز اهانت باشد و شخصيت طرفين منظور گردد. عرف جامعه هم آن عمل را اهانت، تشخيص دهد.
– اهانت بايد شديد باشد: اهانت، امري ذو مراتب است. هر اهانت ساده اي، منجر به ارتداد نميشود و اصولاً مجازاتهاي متفاوتي که براي اهانت به مقدسات در نظر گرفتهشده است، حاکي از اين است که در شرع، اين موضوع موردپذيرش است.
اينکه در عمل، چه نوع توهيني را ميتوان شديد دانست، به عوامل متعددي بستگي دارد: گاهي اوقات از نوع مجازاتي که شرع، براي آن در نظر گرفته است، ميتوان به شدت اهانت، پي برد.245
عامل ديگر، طرفين توهين خواهند بود، عرف هم نقش به سزايي در تشخيص اهانت شديد از غير شديد خواهد داشت.
– اهانت بايد ناشي از انکار نبوت و اصل دين باشد: ارتداد خروج از دين است و خروج از دين را به طرقي ميتوان تشخيص داد که عبارتاند از: “… انجام هر کاري که صريحاً دلالت بر استهزاء، خوار شمردن و دست برداشتن از دين کند يا هر قولي که صريحاً دلالت بر انکار ضروري دين کند…”246
بعضي از فقها247 سبّ انبيا را از باب انکار ضروري دين دانستهاند و گفتهاند رعايت ادب و احترام پيامبران از مواردي است که ضرورتاً از اسلام است بنابراين سبّ آنان ارتداد است. در اين فتوا كيفر قتل سبّ انبياء، اجماعي شناختهشده و دليل حكم قتل سبّ انبياء ارتداد مسلماني كه آنان را سبّ كند شمردهشده است؛ چون لزوم تعظيم و كمال انبياء از ضروريات دين اسلام شناختهشده است و سبّ آنان انكار دين و ارتداد است و مجازات آن اعدام است.
اما فقهاي ديگر248 مسئله سبّ انبيا را از مسئله ارتداد جدا دانسته و بر کساني که اين دو را به همآميختهاند، خرده گرفتهاند طبعاً آنها ارتداد را مجرمانه دانسته که مجازات آن در فقه تعيينشده است.
حق با فقهاي اخير است که سبّ و بياحترامي را از بحث ارتداد خارج دانستهاند و اساساً اين موضوع ربطي به ارتداد ندارد؛ زيرا که سابّ النبي چه مرتد فطري باشد چه مرتد ملي به قتل ميرسد ولي در مورد ارتداد مصلحت در نظر گرفته ميشود.
بخش دوم:
بررسي حکم اهانت به مقدسات اديان و مباني آن در فقه اسلامي
انديشمندان اسلامي اذعان دارند که دين با شمشير پيشرفت نميکند بلکه با برهان بهپيش خواهد رفت و هدايت جامعه را رقم ميزند. يكي از مسائل موردتوجه همه انسانها صلح جهاني و احترام به اديان الهي است که اسلام هم به اين موردتوجه داشته و اهانت و توهين به مقدسات اديان الهي را جايز نميشمارد. اينکه چرا در اسلام توهين به مقدسات اديان ديگر هم جرم شناخته و مجازات جرم توهين به مقدسات اديان ديگر چيست، با مراجعه به منابع ديني و کلام انديشمندان اسلامي در اين بخش در سه فصل روشن و اثبات ميگردد. بدين لحاظ فصل نخست از اين بخش به مباني اهانت به مقدسات در فقه اماميه و فصل دوم به بررسي مباني آن در فقه عامه اختصاص يافته است و در فصل سوم از رابطه اهانت با مقدسات با آزادي سخن به ميان مي آيد.
فصل اول:
حکم اهانت به مقدسات اديان و مباني آن در فقه اماميه
با توجه به آيات، روايات و سيره نبوي ميتوان دريافت كه دين مقدس اسلام كه کاملترين دين است و داراي مفاهيم عاليه براي هدايت و سعادت دنيوي و اخروي بشر است با اعمالي از قبيل بياحترامي، استهزاء، عيبجويي، تمسخر، توهين و دشنام مخالف است و بر آنها عقاب اخروي مترتب كرده است.
اسلام نهتنها اهانت به مقدسات خود را جرم ميانگارد بلکه اهانت به مقدسات اديان ديگر را هم جرم ميانگارد. مقدسات ساير اديان بر دو قسم است: مقدساتي که مشترک بين دين اسلام و ديگر اديان ميباشد، ديگر مقدساتي که تنها براي اديان ديگر (زرتشت، يهود و مسيحيت) تقدس دارند. در اين فصل به ديدگاههاي فقها و مباني که در اين زمينه است پرداخته ميشود.
مبحث اول: مقدسات مشترک در اسلام و اديان ديگر
گفتار اول: انبيا
يكي از مقدسات مشترك بين همه اديان الهي انبياء عظام هستند. دليل قداست آنها، معصوم بودن انبياء از گناه و پليدي است. فقهاي اماميه معتقد به وجوب عصمت انبياء بهطور مطلق – پيش از وحي، پسازآن تا آخر عمر- هستند؛ زيرا قلوب مردم از كسي كه درگذشته عمرش انواع معاصي و گناهان كبيره و آنچه موردتنفر نفس است از او ديدهشده، فرمانبرداري نميکند.249
علت اينکه توهين به انبيا جرم محسوب ميشود آن است كه نتيجه اهانت به آنها، اهانت به خدا و دين او است، بر اين اساس فقهاي شيعه تعظيم انبياء را از ضروريات دين دانسته و سبّ آن بزرگواران را موجب قتل دانستهاند. در ذيل به ديدگاه فقها در اين مورد اشاره ميشود:
الف) الحاق باقي انبياء به پيامبر اسلام6پذيرفتهشده است؛ زيرا همه آنان از شعائر الهياند و هتك آنان هتك خداوند است250
ب) در سبّ كننده پيامبران، نزد عامه اقوال مختلفي وجود دارد؛ لكن نزد خاصه سابّ النبي بيهيچ فرقي بين انبياء كشته ميشود و مستند آنان با قطعنظر از وحدت ملاك، رواياتي است كه بر قتل سابّ انبياء دلالت دارد.251
ج) سبّ ساير انبيا اگر موجب ارتداد هم نگردد كيفرش اعدام است.252
د) سبّ باقي پيامبران و فرشتگان و مثل آنان از امامان:، مجازات قتل در نزد ما ثابت است.253
ه) حكم سبّ پيامبر شامل نبي و انبياي اولوا العزم كه صاحب كتاب و شريعت بودهاند و بالأخره همه انبياء الهي ميباشد.254
حتي در مورد قتل کسي که به انبيا توهين کند ادعاي اجماع شده که به آن اشاره ميشود:
الف) شخصي که پيامبر اسلام6و انبيا غير ايشان، يا يکي از امامان: را سبّ کند کشته ميشود. بر کسي که سبّ را بشنود و بدون اجازه صاحب الأمر پيشدستي کرده او را به قتل برساند سبيل و راهي نيست. (مجازات نميشود، قصاص و ديهاي ندارد) و همه اينها به دليل اجماع فقهاي اماميه ثابت است.255 در اين فتوا تمام معصومين:، پيامبر اکرم6و ساير پيامبران و امامان يک حکم دارند و حکم سبّ هر يک از آنان اعدام است و در اجراي اين حکم نيازي به اذن امام نيست و دليل همه اجماع شيعه است. در اين فتوا، بر الحاق ساير انبياء به حضرت محمد6تأكيد شده و حكم سبّ تمام انبياء به اجماع فقهاي اماميه قتل دانسته شده است.
ب) هر كس خدا يا يكي از پيامبرانش يا فرشتگانش يا امام را سبّ كند در نزد ما (اماميه) قتلش واجب است؛ چون او با سبّ كافر شده است. جمهور (اهل سنّت) گفتهاند توبه داده ميشود و تعزير ميگردد.256 در اين فتوا حكم سبّ هر يك از انبياء، قتل سابّ است و اين حكم با تعبير “عندنا” يعني در نزد ما شيعيان و فقهاي اماميه، اجماعي شمرده است.
ج) عدهاي نيز قائل به اين اجماع هستند و اصل الحاق را به دليل خاص تأييد کرده و روايت ويژه قذف حضرت داوود را تضعيف و حكم قتل را براي سبّ انبياء ميپذيرند.257
بند اول: مباني قرآني
الف) در منطق قرآن تکتک انبيا الهي شايسته تعظيماند و اهانت به آنان برخلاف اخلاق ديني، وجدان مذهبي و تکليف عملي- شرعي است. مسلمانان اگر تصوّر کنند که حضرت عيسي 7، حضرت موسي 7و ديگر پيامبران متعلق به ديگراناند و پيامبران ما نيستند، اصلاً مسلمان نيستند؛ چون قرآن ميفرمايد: “بگوييد: ما به خدا و به آنچه بر ما نازلشده و به آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده و به آنچه به موسى و عيسى دادهشده و به آنچه به همه پيامبران از سوى پروردگارشان دادهشده، ايمان آوردهايم ميان هيچيک از ايشان فرق نمىگذاريم و در برابر او تسليم هستيم.”258 مطابق اين آيه مبارکه خداي متعال به مسلمانان فرمان داده است که اعتراف کرده و بگويند: “لَا نُفَرِّقُ بَينَْ أَحَدٍ مِّنْهُمْ” بين پيامبران فرق نميگذاريم، اهانت به انبيا از احکام الهي مرتبط با آنان است که نبايد ميان انبيا تفاوت گذاشت. تمام آنچه در توهين به پيامبر اسلام6وجود دارد در ارتباط با ساير پيامبران نيز جاري است. مطابق اين آيه ايمان به همه پيامبران الهي که برخي از آنان در آيه نامشان آمده لازم است. ايمان به انبيا با هرگونه توهين به آنان تضاد دارد. مؤمن به انبيا الهي هرگز کوچکترين توهيني را نسبت به آنان روا نميدارد. لزوم ايمان به عدم فرق بين هيچيک از پيامبران، عام و مطلق است، اختصاص به انبيا در زمان و مکان خاص يا انبيا اولوا العزم ندارد و عدم تفاوت در اين آيه به موارد مشخصي تقييد نگرديده است؛ بنابراين هيچ تفاوتي ميان انبيا الهي نيست پس حکم سابّ النبي نيز درباره همه انبيا الهي يکي است. ايمان به همه انبيا الهي لازم و از ضروريات دين است و اهانت به آنان، دقيقاً مخالف اين ايمان است و کيفر آن اعدام است.
ب) آزار انبيا و رسولان خدا در منطق قرآن، حکم يکسان و برابر دارد. قرآن ميفرمايد: “کساني که به آيات خدا کفر ميورزند و پيامبران را بهناحق ميکشند و مردمي را که به عدالت واميدارند به قتل ميرساند، آنان را به عذابي دردناک مژده ده! اينان کساني اند که اعمالشان در دنيا و آخرت تباه ميشود و هيچ ياوري نخواهند داشت.”259
مجازات کفر به آيات خدا، قتل انبيا و قتل آمران به قسط، “عذاب الهي” و “حبط اعمال در دنيا و آخرت” و “بي ياوري” است. قاتل پيامبران سزايش عذاب الهي اخروي و تباهي اعمال هم در دنيا و هم در آخرت است؛ بنابراين اهانت کنندگان به پيامبران در توطئه قتل آنان مشارکت دارند و بايد کيفر ببينند.
ج) “خدا بر آن نيست كه مؤمنان را به
