
زماني و تحت چه شرايطي بيشترين فاصله را از نماز گرفتيد؟
– اکنون ديدگاهتان نسبت به نماز چيست؟ آيا خدا را عبادت ميکنيد؟ يا بهطور معمول با او در ارتباط هستيد؟ اگر آري از چه راه / راههايي؟
– از چه زماني شروع به گرفتن روزه کرديد؟ در آن روزها چه حس و حالي داشتيد؟ روزه گرفتن براي شما چه معنايي را در بر داشت؟ چه چيزي يا چه کسي شما را به گرفتن روزه مجاب ميکرد؟
– اکنون نگاهتان نسبت به روزهداري چهگونه است؟ روزه براي شما چه معنايي دارد؟ آيا گرفتن روزه را بر خود واجب ميدانيد؟ و در روزهاي ماه رمضان (چنانچه عذر شرعي نداشته باشيد) روزه ميگيريد؟
– (اگر نگاه تغيير کرده بود پرسيده شود) به نظر ميرسد تغييري در نوع نگاه شما نسبت به روزهداري رخ داده است، اين تغيير از چه زماني و تحت چه شرايطي آغاز شد؟
– به نظر شما روزه گرفتن يا نگرفتن و نماز خواندن يا نخواندن چه تأثيري بر دينداري شما و بهطور کلي بر زندهگيتان دارد؟
– الف) در زندهگي اوليهتان نگاهتان نسبت به قرآن چهگونه بود؟ قرآن را چهگونه کتابي ميدانستيد؟ معمولن چه مدتي و با چه هدفي قرآن ميخوانديد؟109 ب) اکنون قرآن را چهگونه کتابي ميدانيد؟ اکنون آيا قرآن ميخوانيد؟ اگر چنين است بهطور معمول چند وقت يکبار و به چه منظور قرآن ميخوانيد؟ (اعتقاد)
– چه زماني و تحت چه شراطي ديدگاهتان نسبت به قرآن بيشترين تغيير را کرد؟
– نظرتان راجعبه مسألهي تقليد و داشتن مرجع چيست؟ آيا تقليد را در امور ديني جايز ميدانيد؟ ب) در گذشته نگاهتان نسبت به اين مسأله چهگونه بود؟ (در صورت تغيير نگاه پرسيده شود) چه زماني و تحت چه شرايطي نگاهتان نسبت به مسألهي تقليد و مرجعيت بيشترين تغيير را کرد؟
– ميتوانيد راجع به اعتقادتان دربارهي وجود و ظهور امام زمان توضيح دهيد؟ در گذشته نگاهتان به مسألهي مهدويت چه بود؟ نگاه جديدتان به مسألهي مهدويت چهگونه، از چه زماني و در چه شرايطي شکل گرفت؟ توجيه شما براي داشتن چنين نگاهي چيست؟
– با تشکر از وقتي که گذاشتيد، حال نظرتان راجع به فرآيند انجام مصاحبه و کيفيت پرسشها و… چيست؟ آيا در جهت بهبود انجام اين مصاحبه پيشنهادي داريد؟
3-3 شيوهي تحليل اطلاعات
پس از انجام هر مصاحبه، اطلاعات گردآوري شده با استفاده از روش تحليل مضمونِ110 ولکات مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. بُژه در کتاب تحليل “روايت و پيشاروايت”، از تحليل مضمون بهعنوان يک روش تحليل کيفي معتبر و تثبيتشده براي دادههاي مبتني بر روايت نام ميبرد (بژه، 1388: 286). ولکات طرح مضموني سادهاي ارائه داده است که در آن، فرآيند تحليل دادهها در سه مرحلهي عمومي توصيف، تحليل و تفسير انجام ميشود (محمدپور، 1390: 69-68). در مرحلهي توصيف، “دادهها در يک نظم و پيوستار زماني قرار ميگيرند” (همان: 68). نظم مذکور ميتواند بر اساس نظر محقق در مورد خط کلي روايت يا نظر فرد مشارکتکننده در مورد روايت زندهگي و يا تلفيقي از اين دو باشد. در مرحلهي تحليل، دادهها سازماندهي، تنظيم و مقولهبندي ميشوند. وي اين مرحله از تحليل را “بعد کمي تحليل کيفي” مينامد. در مرحلهي تفسير نيز تفسيرهاي اصلي صورت ميگيرند. اين تفسيرها عمدتن با رويکرد مقايسهاي انجام ميشوند (همان: 69-68).
3-4 ميدان مطالعه
در اين پژوهش، دانشگاه خوارزمي بهعنوان ميدان مطالعه انتخاب شده و شماري از دانشجويان اين دانشگاه براي مشارکت در پژوهش انتخاب شدند . اما بهجهت رصد کردن متغيرها و عوامل مؤثر بر تحول در پايبندي ديني مشارکتکنندهگان، ميبايست يکسري متغيرهاي زمينهاي که احتمالن بر دينداري افراد أثرگذاراَند را کنترل کرده و يا آنها را در تحليل گنجاند. به جهت حجم اندک مشارکتکنندهگان در پژوهشهاي کيفي، نميتوان افرادي با زمينههاي گوناگون را انتخاب و از وضعيت تحول ديني آنها تحليل و مقايسهي معناداري را به دست داد. لذا بهجز متغير جنسيت، ساير متغيرهايي که در ادامه ميآيند در فرآيند جذب مشارکتکنندهگان111، کنترل شدند:
1- متخصص نبودن در علوم ديني و امور معنوي: براي گريز از خلط دلايل و استدلالهاي کلامي و الاهياتي که افراد متخصص براي تحول دينيشان اقامه ميکنند با عوامل فردي – اجتماعي که زمينهساز و موجب چنين تحولي هستند، با افراد غيرمتخصص که در حوزهي علوم ديني مطالعات خاص ندارند، مصاحبه انجام شد. چنين افرادي ممکن است ناخواسته متغيرها و عوامل اجتماعي مؤثر در تحول دينيشان را در پس استدلالهاي کلامي و الاهياتي پنهان کنند112.
2- سطح تحصيلات. در بسياري از پژوهشها نشان داده شده است که بين سطح تحصيلات و ميزان دينداري رابطهي معناداري وجود دارد (جلالي 1377، زارع 1384، غياثوند 1380، مرشدي 1384، ميرسندسي 1383). در ابن پژوهش، مشارکتکنندهگان از ميان دانشجويان تحصيلات تکميلي انتخاب شدند، چرا که با توجه به تجربهي حضور طولانيتر آنان در دانشگاه و فاصلهاي که از سالهاي آغازين ورود به دانشگاه گرفتهاند، احتمالن تغييرات بيشتري را در دينداريشان در مواجه با محيط دانشگاه پشت سر گذاشتهاند و بهتر ميتوانند اين تجربيات را گزارش کنند.
3- کنترل نسل (سن). چرا که بين دينداري نسلهاي گوناگون تفاوتهايي وجود دارد، مگر اينکه هدف، انجام مطالعهي نسلي باشد که اساسن هدف اين پژوهش چنين نيست. ميتوان گفت اگر مشارکتکنندهگان از ميان دنشجويان تحصيلات تکميلي انتخاب شوند تقريبن عامل نسل نيز کنترل ميشود. در اين پژوهش، بازهي سني دانشجويان تحصيلات تکميلياي که مورد مصاحبه قرار گرفتند بين 24 تا 34 سال است.
4- خاستگاه شهري يا روستايي داشتن. مناسبات اجتماعي شهري و مناسبات اجتماعي روستايي دو گونه دينداري متفاوت را موجب ميشوند. اين تفاوت در نتايج پيمايش ملي ارزشها و نگرشهاي ايرانيان113 معنادار گزارش شده است. در اين پژوهش، انتخاب دانشجوياني با خاستگاه شهري بر دانشجويان ِ داراي خاستگاه روستايي ترجيح داده شد چرا که بر حسب تصادف، کليهي افراد مورد مصاحبه خاستگاهي شهري داشتهاند و اگر با هدف جذب مشارکتکنندهگاني با خاستگاه روستايي اقدام به انجام مصاحبه ميشد ميبايست خاستگاه جغرافيايي افراد زيادي را مورد پرسش قرار داده و از ميان آنها دانشجويان مورد نظر انتخاب ميشد و اين کار موجب بروز خلل در شيوهي جذب مشارکتکنندهگان (روش خوشهايِ زنجيرهاي) ميشد. همچنين، به دليل “در دسترس بودن” دانشجويان با خاستگاه شهري، دانشجوياني که خاستگاه روستايي دارند از فرآيند تحليل کنار گذاشته شد.
5- تهرانيبودن. در پيمايش مزبور نشان داده شده است که بين دينداري تهرانيها و غيرتهرانيها تفاوت معناداري وجود دارد. لذا کليه مشارکتکنندهگان از ميان غيرتهرانيها انتخاب شدند چرا که به نظر ميرسد دانشجوهاي غيرتهرانياي که وارد محيط تهران شدهاند بيشتر از دانشجويان تهراني تعارضها و کشمکشهاي مربوط به تفاوت ميان محيطهاي سنتي و مدرن را از سر گذراندهاند. گمان ميرود اين دسته از دانشجويان سرريزي از تفکرات و اَشکال زندهگي مدرن و نيز آثاري از زندهگي و تفکر ديني سنتي را به وضوح ديده و نيز اينکه تعامل (يا کشمکش) اين دو نيرو در ذهن آنان بيشتر جاري است.
از آنجا که جذب مشارکتکنندهگان با توجه به حساسيتهاي پيرامون تحول در مسائل اعتقادي در سطح جامعه چندان ساده نيست، ناگزير هستيم مشارکتکنندهگان را از طريق اعتمادسازي و معرفي (نمونهگيري زنجيرهاي114) مورد مطالعه قرار دهيم. اين روش، در مطالعهي گروههاي خاص و موضوعات حساس بيشترين کاربرد را دارد. اما با جذب مشارکتکنندهگان به روش زنجيرهاي، احتمال همگن شدن بافت مشارکتکنندهگان بسيار بيشتر ميشود. لذا در اين پژوهش با تلفيق دو روش زنجيرهاي و روش در دسترسِ خوشهاي تلاش شده است تا از همگن شدن بافت نمونه جلوگيري شود. بدينصورت که هر دانشکده بهعنوان يک خوشه در نظر گرفته شده و زنجيرهاي از مشارکتکنندهگان از درون دانشجويان هر کدام از اين دانشکدهها بر اساس روش زنجيرهاي انتخاب شد. از اينرو، ابتدا از هر دانشکده (دانشکدههاي ادبيات و علوم انساني، روانشناسي و علوم تربيتي، رياضي و علوم کامپيوتر و دانشکدهي علوم پايه) يک دانشجو انتخاب شده (جمعن 4 دانشجو) و قبل از انجام مصاحبه115، از هرکدام از آنها خواسته شد تا مشارکتکنندهي بعدي را پيشنهاد دهند. فني که در متون مربوط به روشهاي کيفي به نمونهگيري هدفمند ترکيبي116 موسهوم است. در اين ميان، فرآيند نمونهگيري تا هنگام حصول اشباع نظري (جمعن 15 مشارکتکننده) ادامه يافت. ذکر اين توضيح لازم است که قرار دادن هر خوشه در درون دانشکدههاي مختلف بههيچوجه با نيت تعميمدهي صورت نگرفته است. در واقع، هر گونه ادعاي تعميم با يک چنين تعداد اندکي از مشارکتکنندهگان ناروا است. اين انقسام صرفن به دليل دفع خطر همگن شدن بافت نمونه بر أثر معرفي مشارکتکنندهها و نيز تصادفيتر شدن جذب آنان انجام شده و هدف ديگري در پس اين راهبرد دنبال نميشود.
بررسي فرآيند “تحول” در پايبندي ديني نيازمند رجوع به افرادي است که اين تحول را از سر گذراندهاند. يک روش اين است که مشارکتکنندهگان را بهصورت هدفمند جذب کرده و از اين ميان دانشجوياني انتخاب شوند که در دينداريشان تحولي رخ داده باشد. اما در اين پژوهش، اگر چه هدف مطالعه بر روي دانشجوياني است که در دينداريشان تغييري رخ داده است اما اين افراد بهطور مستقيم انتخاب نشدند. بدين معني که بدون شناخت قبلي ابتدا 4 دانشجو از هر دانشکده انتخاب شده و مشاهده شد که هر چهار مشارکتکننده تحولي را در دينداري خود تجربه کردهاند. بدين طريق، سطحي از اطمينان حاصل شد که دينداري مشارکتکنندهگان بعدي نيز دچار تحول شده باشد. سپس از طريق روش زنجيرهاي، ساير مشارکتکنندهگان بدون شناخت قبلي از دينداريشان انتخاب شدند. در واقع، پژوهشگر از قبل افراد خاصي را که مصداقي از تحول در دينداري بودهاند و مؤيد مدعاي پژوهش بودهاند، انتخاب نکرده و لذا نسبت به واقعيت موجود گزينشي عمل ننموده بلکه ابتداي هر زنجيره را بهطور تصادفي انتخاب است. در آخر، آنچه پيشبيني شده بود تحقق يافت. بدين معني که از ميان 17 مصاحبهشونده، 15 نفر از آنان در مصاحبههاي خود تحولاتي را در پايبندي ديني در طول زندهگي خود گزارش دادند. از آن پس، کار تحليل بر روي 15 دانشجويي که دينداريشان دستخوش تغيير شده بود، آغاز گرديد.
3-5 شيوههاي ارزيابي کيفيت و اعتباريابي پژوهش
به منظور ارزيابي و تضمين کيفيت در اين پژوهش از “اعتباربخشي توسط کارشناسان117” و “اعتباربخشي توسط مشارکتکنندگان”118 – که هر دو گونهاي از “اعتباربخشي دادوستدي119” هستند، استفاده شده است. جهت انجام اعتباربخشي توسط کارشناسان، علاوهبر استفاده از نظرات اساتيد راهنما و مشاور، نتايج پژوهش به دو تن ديگر از کارشناسان و افراد ذيصلاح120 ارائه شد و “همگرايي مبتني بر نظر کارشناسان و يافتههاي پژوهش” Whittmore, 2001: 532-533)) گواه بر اعتبار پژوهش بود. در اعتباربخشي توسط مشارکتکنندگان، نتايج هر کدام از مصاحبهها به خود افراد برگردانده شد تا در مورد کفايت آن داوري نمايند. يک مطالعه زماني از اعتباربخشي مشارکتکنندهگان برخوردار ميشود که “افراد مورد مطالعه، توصيف محقق را آنطور که جهان اجتماعي دروني آنها را منعکس ميسازد، بازشناسي کرده و بفهماَند” (محمدپور، 1392: 197). اين امر البته نسبي است. بدين معنا که پژوهشگر توصيف و ارزيابي خود را از جهان اجتماعي افراد و تجربههايشان به آنان ارائه ميکند تا در صورتي که خطاي فاحشي در تفسير او از جهان اجتماعي افراد روي داده باشد، آن را به کمک آنان کشف و اصلاح کند اما اين بدان معنا نيست که هر چه فرد در باب تجربههاي خود و زيست جهان اجتماعي ميانديشد لزومن با صحت همراه است؛ زيرا تحليل فرد از آنچه بر او و در او گذشته است، لزومن مطابق با واقع نيست و وابسته است به ميزان دانش و ميزان خودفهمي او. خودفهمي نيز در ميان همهي افراد يکسان نيست و اين نيز وابسته است به ميزان خودانديشي
