
بسیار واضح است که در چنین شرایطی نیازی به تقید به قیود دست وپاگیر ازدواج، برای ارضای میل تبّرج در زنان و ارضای غرایز جنسی در مردان نیست.
هنگامی که زنان بسیار آسان و ارزان در اختیار مردان قرار دارند، مسلماً آنان زحمت ازدواج و الزامات اخلاقی و حقوقی پس از آن را به خود نمیدهند و در ضمن خود را از تنوع موجود در حراج اجتماع محروم نمیسازند. شاید مردان و حتی زنان، تنها زمانی به فکر ازدواج بیافتند که نیاز درونی خویش را برای داشتن یک همراه و تکیهگاه درک نمایند و مسلماً این بسیار دیر است. بنابر این حجاب در مرحله نخست، ارزش ازدواج و تشکیل خانواده را بالا میبرد. در مرحله ی بعد حجاب و عفت ورزی حریم خانواده را حفظ نموده، از فروپاشی آن جلوگیری میکند.
برخلاف سخنان کسانی مثل «راسل» که میگوید: «اگر برهنگی مد روز باشد، مردها از برهنگی زنان تحریک نمیشوند»، علم روانشناسی امروز به این نتیجه رسیده که جنبه ی روحی و روانی غریزه ی جنسی سیریناپذیر نبوده، به خلاف جنبه ی جسمی آن هرگز اشباع نمیگردد.از همین روست که بازار آزاد زنان در مدلها و الوان مختلف، مردان را روزبه روز از همسران خود دور نموده، به سوی هرزگی و بیبندباری میکشاند.
وجود زنان برهنه و بدپوش در خیابان و معابر، بیماری «چشمچرانی» را در میان مردان دامن میزند. این بیماری روحی و روانی که مجالدادن به آن، چشم را از محدوده ی نگاه خارج کرده، دل را به دنبال صید میفرستد، طبق آمارهای ارائه شده توسط رسانههای آمریکا، سالانه، تنها در نیویورک چند هزار تصادف اتومبیل، تعداد زیادی طلاق و حتی قتل را به دنبال دارد.
واضح است که بیحجابی و بیقیدی در پوشش، به تغییر ذائقه ی جنسی مردان و در نتیجه فروپاشی خانواده منجر خواهد شد. پس از گسستگی بنیاد خانواده و رها شدن فرزندان طلاق در اجتماع، – بدون برخورداری از هر گونه تربیت و پشتوانه ی پرورش – مسلماً روزبه روز بر تعداد بزه کاران افزوده میگردد و این خود زمینهساز شکلگیری خانوادههای سست و بیبنیاد در آینده (توسط همین فرزندان طلاق) است و این دور فاسد همچنان ادامه مییابد.
فرزندان رها از خانواده با مشکلات فراوانی در جامعه مواجهند. بزه کاری خود یکی از عمده-مشکلات آنان است چون مسائلی از قبیل اضطراب و ترس همیشگی از به دام افتادن را به دنبال دارد. نداشتن پشتوانه ی اقتصادی و بی کاری و فقر ناشی از آن، این افراد را به اضطراب ناشی از دغدغه ی نان و مکانِ زندگی کشانده، در بسیاری از موارد اقدام به خودکشی و یا جنون و دیوانگی را به دنبال میآورد. البته مسلم است که این افراد از مشکلات جسمی فراوان ناشی از سوء تغذیه و نداشتن بهداشت هم رنج خواهند برد.
در آمریکا، به دلیل فراوانی آمار طلاق، این روزها مسأله ی مهمی گریبانگیر جامعه شده و آن مسأله ی «پدرخواندگی» است. زنان پس از طلاق و با داشتن فرزند (و یا همراه با فرزند نامشروع خود)، با مرد دیگری ازدواج میکنند. این مرد یا همان پدرخوانده، فرزند همسر خود را مورد آزار جسمی یا روحی و یا حتی جنسی قرار میدهد و لذا این بچهها از خانه «فراری» میشوند به سوی جامعه ی بیرحم خارج از منزل سرازیر میگردند. نگه داری از این بچهها، سالانه هزینههای سنگین و گزافی را بر خزانه ی آمریکا تحمیل مینماید.
ذکر یک نکته اساسی، ضروری به نظر میرسد، و آن هم دیالکتیک بین میل زنان به تبرج و ابراز این تمایل، با انجام مطلوب کارکردهای عاطفی و جنسی خانواده است. از آنجا که از سویی، میل به خودنمایی نسبت به جنس مخالف، به طور طبیعی در زنان وجود دارد؛ و از سوی دیگر، نظام تکوین و تشریع پیوندی تنگاتنگ با یکدیگر دارند، خداوند به خوبی به این نیاز طبیعی توجه داشته و بر اساس سنت خود آن را سرکوب ننموده، بلکه در مجرای صحیح خود قرار داده است؛ و آن مجرای طبیعی خانواده است.
اگر مردان، نیاز طبیعی همسران خود به دیده شدن را به درستی پاسخ ندهند، این نیاز به جامعه سرریز میگردد و متعاقبا اجتماع انسانی را به فساد اخلاقی خواهد کشاند. از سوی دیگر، اگر زنان در جامعه با تبرج ظاهر شوند، نیاز خود را در جامعه و در ارتباط با نامحرمان، و دیگر انگیزه و میل لازم برای برقراری رابطه عاطفی و جنسی با کیفیت را با همسر خود ندارند و بدین ترتیب، کارکرد جنسی خانواده را با آسیب جدی مواجه میسازند و حتی گاه آن را کاملا ویران میسازند. نیز، مردان، با مواجهه با زنان بدحجاب و متبرج، دستکم بخشی از تمایل و انگیزه جنسی خود را نسبت به همسرشان از دست میدهند و دیگر نمیتوانند نیازهای جنسی و عاطفی او، از جمله نیاز به دیدهشدن را رفع نمایند.
باید توجه داشت که میل زنان به زینت، که خداوند در قرآن کریم به آن اشاره داشته۸، به عنوان ابزاری برای خودنمایی و جلب توجه، وضعیتی مشابه آن چه در مورد تبرج گفتهشد، مییابد.تمایل زنان به زینت، در جهت انجام مطلوب تمکین، و در واقع برای حفظ زندگی خانوادگی، از طریق تصاحب توجه و تمایلات قلبی همسر، به آنان اعطا شده، و در واقع تمایلی ضروری است. اما همان طور که گفته شد این نیاز و تمایل، باید در مجرای صحیح خود پاسخ داده شود.
جالب است که ذکر این نکات، علاوه بر فایدهای که برای این بحث دارد، روشن میسازد که اسلام، آیینی نظاممند است و همه امور را درنظر داشته، گزارههای مختلف آن، در حوزههای گوناگون، مکمل یک دیگرند. در واقع، اسلام، با توجه به یک نکته و غفلت از نکات دیگر، زمینه را برای تضییع حقوق انسان ها و نیز نقض اغراض خود فراهم نکردهاست؛ مثلا، اگر خداوند میل به تبرج را به زنان اعطا نموده بود، ولی مجرایی برای رفع آن پیشبینی ننموده بود، آیا منع زنان از ابراز این تمایل نزد نامحرمان عادلانه بود؟ آیا اساسا در بیشتر موارد، این منع تشریعی نقض نمی گردید؟ پس، خداوند با در نظر داشتن همه ی امور زمینهای برای بروز این اشکالات اساسی باقی نگذاشته است.
حجاب ، مانع ارسال پیام جنسی:
حجاب و عفتورزی زنان موجب میشود که مردان تنها راه ارضای غرایز جنسی خود را «ازدواج» بدانند. مسلماً اگر همه ی مردان در سن ازدواج، به این امر مبادرت ورزند، روابط ناسالم جنسی و فساد به وجود نخواهد آمد.
حجاب اسلامی، به عنوان بخشی از منظومه ی عفت کارکردها و آثار فراوانی دارد که در این مجال قصد بر تبیین اهم آن هاست. پیش از ورود به این بحث، ذکر یک مقدمه، ضروری به نظر میرسد. اگر حجاب، و به تعبیر دقیقتر، پوشش اسلامی، با سایر عناصر نظام عفت همراه نشود، غرض از جعل آن متحقق نمیگردد.
اگر بناست که پوشش اسلامی، زنان را از حالت شئ جنسی و البته محرک بودن خارج سازد و مانع ارسال پیامهای جنسی از سوی آنان به مردان نامحرم گردد، مسلماً لازم است در کنار ضوابط پوشش، به مسائل دیگری نیز توجه گردد. رفتار مبتنی بر حیا،۱ متانت و صلابت در گفتار، و توجه به محتوای کلام با نامحرم،۲ وقار در راه رفتن،۳ پرهیز از تبرج،۴ خودداری از اختلاط با نامحرم، و نیز غض بصر (کنترل نگاه به نامحرم)،۵ از جمله این مسائل و در واقع اجزاء دیگری از منظومه عفتاند.عنصر مهم دیگری که در این جا میتوان به آن اشاره نمود، زهو است، که در کلام علی(ع)، به عنوان یکی از خصلتهای مطلوب زنان معرفی شده است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «خیار خصال النساء شرار خصال الرجال، الزهو، و الجبن و البخل».۶ شاید از ظاهر این روایت برداشت شود که رذائلی مثل تکبر یا ترس و یا بخل، برای زنان فضیلت محسوب میشوند، ولی با توجه به ادامه روایت و قرائنی از این دست، معنای این روایت به درستی مشخص میشود. حضرت علی(ع) در ادامه میفرمایند: هر گاه زن متکبر باشد [به کسی جز شوهرش] سر فرود نمیآورد؛ و هر گاه بخیل باشد مال خود و شوهرش را نگاه میدارد؛ و هر گاه ترسو باشد از آن چه به او روآورد [و موجب بدنامی و خشم شوهرش گردد] میترسد و [دوری میگزیند].
شهید مطهری ذیل این حدیث مینویسند: «نمیگوید زن خوب است متکبر باشد، مطلقاً حتی با زنان دیگر؛ نه؛ زن با زنان دیگر نباید متکبر باشد. با محارم خودش چه طور؟ با شوهرش، با پدرش، با بردارش، با عمویش، با داییاش؛ بدیهی است که اینها نیز نباید متکبر باشد. انسان هم که دو جور خُلق نمیتواند داشته باشد. آدم یا متکبر است یا متکبر نیست. این حدیث میگوید: زن در مقابل مرد نامحرم رفتارش متکبّرانه باشد.
البته «زهو» که این جا آمده با کلمهی «تکبر» کمی فرق دارد؛ یعنی رفتارش بزرگمنشانه باشد، آن تواضعها و فروتنیهایی که مثلاً یک مرد در مقابل مرد دیگر، یک زن در مقابل زن دیگر، و یا یک زن در مقابل یک مرد محرم از خود نشان میدهد که قدم شما روی چشم؛ دل ما را روشن کردید، تشریف بیاورید و از این قبیل؛ برای زن شایسته نیست که در مقابل مرد نا محرم از خود نشان دهد این همه خودش را کوچک کند. زن در مقابل یک مرد نامحرم که قرار میگیرد باید خودش را بگیرد و لهذا میفرماید که اگر زن با یک مرد نامحرم این طور رفتار کند، آن نامحرم همیشه میان خودش و آن زن یک حریم و یک دور باش قائل میشود. پس این تکبر مربوط به رفتار شد نه مربوط به خُلق».
زهو به این معنا که شهید مطهری; توضیح میدهند؛ یعنی همان رفتار بزرگمنشانه؛ میتواند به عنوان الگویی کلان در رفتار و گفتار زنان در مواجهه با نامحرمان، مطرح شود که مصادیق گوناگونی مییابد. زهو را میتوان سرسلسله ی اخلاق عفتمحور دانست. همانطور که در بخشهای قبلی هم گفته شد اگر زن بخواهد غرض شارع را از داشتن پوشش خاص در مواجهه با نامحرم، به جا آورد باید مجموعهای از بایدها و نبایدها را در رفتار و گفتار و کردارش در نظر قرار دهد.
زنی که با پوشش مناسب در جامعه حاضر میشود، عفتمندانه رفتار میکند، حیا میورزد، تبرج نمیکند، در مقابل نامحرم دیده فرو مینهد، با متانت قدم برمیدارد، رفتارش مبتنی بر بزرگمَنشی است؛ و همان طور که در ادامه میآید، صلابتمندانه با نامحرمان سخن میگوید؛ مسلماً میتواند حضوری فراجنسیتی و سالم در اجتماع داشته باشد. البته از نقش و سهم مردان در آفریدن جامعهای امن و سالم برای حضور اجتماعی زنان، نمیتوان چشمپوشی نمود.پس از ذکر این مقدمه، به تبیین فواید و آثار حجاب اسلامی، البته حجابی که همراه با سایر عناصر نظام عفت مراعات میگردد، می پردازیم.
ارزش و احترام زن:
مرد به طور قطع از نظر جسمانی بر زن تفوق دارد . از نظر مغز و فكر نيز تفوق مرد لااقل قابل بحث است . زن در اين دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد ، ولی زن از طريق عاطفی و قلبی هميشه تفوق خود را بر مرد ثابت كرده است . حريم نگهداشتن زن ميان خود و مرد يكی از وسائل مرموزی بوده است كه زن برای حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده كرده است .
اسلام زن را تشويق كرده است كه از اين وسيله استفاده كند . اسلام مخصوصا تأكيد كرده است كه زن هر اندازه متينتر و با وقارتر و عفيفتر حركت كند و خود را در معرض نمايش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده میشود
بعدا در تفسير آيات سوره احزاب خواهيم ديد كه قرآن كريم پس از آنكه توصيه میكند زنان خود را بپوشانند میفرمايد : ” « ذلك ادنی ان يعرفن فلا يؤذين »” . يعنی اين كار برای اينكه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار مردان قرار نمیدهند
2-4-3- بررسی فرهنگ حجاب وعفاف در غرب
از روند گسترش حجاب در غرب به چه اندازه اطلاع داريد؟ آيا اسلام هراسي و قوانين محدود كننده حجاب در غرب، مانع از گسترش اين فرهنگ اسلامي در غرب شده است؟ در حجاب اسلامی چه چیزی نهفته است که دشمنان اسلام، آن را به عنوان دشمن درجه یک دمکراسی و مدرنیته در غرب مطرح میکنند؟ دلايل زنان تازه مسلمان شده در دفاع از حجاب چيست؟ براي روشن شدن سؤالات فوق با گزارش ويژه مشرق همراه شويد
2-4-4- زن محجبه در غرب
شايد معناي حجاب اينگونه كه در حال حاضر در عرف اطلاق ميشود، در قرون گذشته تمدن غرب جايي نداشته باشد، لكن پوشاندن بدن و به خصوص موي سر از بديهيات تاريخي غرب است؛ بسياري از زنان مسيحي در قرون گذشته، نه تنها در مراسم مذهبي اعم از
