
است، که کارآیی سیاست واکنشی و تخریبی عربستان علیه ایران به شدت تضعیف میشود. از زاویه نگاه سلطان نشین عمان نیز گسترش روابط با ایران به عنوان یک قدرت منطقهای میتواند برای عمان پرستیژ ایجاد کند و منافع امنیتی و اقتصادی عمان را به عنوان همسایه ایران در آنسوی تنگه هرمز حفظ و تامین نماید، وانگهی تهدید پادشاهی سعودی را نیز که از مدتها قبل چشم طمع به سرزمین و اراضی این سلطان نشین کوچک بسته است را کاهش دهد.
در ادامه و بر اساس چارچوب نظری رئالیسم تدافعی و مغهوم موازنه تهدید مستتر در آن، برقرای رابطه با عمان میتواند سبب شکاف در ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی شود و تهدید این ائتلاف علیه ایران را موازنه کند. در توضیح این امر باید گفت که هدف اصلی ایران در تقابل با جبهه عربی نه پیروزی بلکه جلوگیری از شکلگیری ائتلاف در جبهه مقابل و ایجاد شکاف در آن است. راهبردی که تضمین کننده امنیت ایران در منطقه خواهد بود. از زاویه نگاه عمان نیز میتوان گفت که هر چند پندار عمان از تهدید ایران با پندار عربستان متفاوت است و عمان ایران را تهدیدی وجودی برای خود نمیبیند، گسترش روابط با ایران میتواند، تامینکننده منافع امنیتی و اقتصادی این کشور (به ویژه در بخش انرژی) باشد.
در مجموع، باید گفت که با توجه به اولویت اهداف سیاست خارجی و بطور مشخص، سیاست منطقهای ایران، این کشور بطور مشخص دو هدف موازنهتهدید جبهه عربی به سردمداری عربستان سعودی و همچنین، کسب شناسایی منطقهای برای خود را در صدر اولویت اهدافش قرار داده است. دو هدفی که مبنای طراحی استراتژی منطقهای ایران قرار گرفتهاند. در این راستا، نظریه نسبت دادن موقعیت، تبیین کننده سیاست ایران در قبال عمان در راستای دستیابی به هدف کسب شناسایی منطقهای است. افزون بر این، مفهوم موازنهتهدید مستتر در رئالیسم تدافعی استفن والت، به خوبی تبیین کننده استراتژی ایران در نزدیک شدن به عمان با هدف موازنه تهدید جبهه عربی است. در سوی دیگر، عمان نیز به دنبال کسب پرستیژ منطقهای و استقلال از عربستان است و نظریه نسبت دادن موقعیت به خوبی میتواند تلاش عمان برای نزدیکی به ایران را توجیه کند.
بنابراین و با توجه به تحلیلی که ارائه شد، چارچوب نظری انتخابی این پژوهش میتواند توجیه کننده و تبیین کننده سیاستهای جمهوری اسلامی ایران و سلطان نشین عمان در قبال یکدیگر باشد، سیاستهائی که در بسیاری موارد و زمینهها پیونددهنده دو کشور و در مواردی اندک آن هم در برهه زمانی خاص و عمدتا در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران و گفتمان جدید حاکم پس از آن وسالهای آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران فصلکننده روابط دو کشور بشمار میرود.
فصل 3
زمینههای همگرایی بین ایران و عمان
مقدمه
اغراق نیست اگر رابطه ایران و عمان را به شکلگیری یک رابطه جدید تعبیر کنیم، روابطی که ایران و عمان (به عنوان یک کشور عربی) به دلایل تاریخی ، سیاسی و ژئوپولیتیک ایجاد کرده اند . پیرو این ادعا ما در این فصل به دنبال کالبد شکافی این همگرایی میان ایران و عمان و بازشناسی عوامل این همگرایی هستیم. در این رابطه میتوان گفت که عامل اصلی فعلی همگرایی ایران و عمان، وجود کشوری به نام عربستان به مثابه رقیب هر دو کشور در منطقه و همسایگی ایران و عمان در جوار تنگه هرمز بوده است .
اما از دیدگاه این پژوهش عامل اصلی همگرایی ایران و عمان در سالهای آینده نه سیاسی و ژئوپولیتیک بلکه همکاریهای اقتصادی و رشد روابط تجاری دو کشور خواهد بود. بر همین اساس ما در این فصل ابتدا از همگرایی اقتصادی آغاز و سپس به همگرایی سیاسی و ژئوپولیتیک خواهیم پرداخت.
1- پیشینه همگرایی تاریخی ایران و عمان
جمهوری اسلامی ایـران بر این باور است که سلطاننشین عمان با پیروی از سیاست تشنج زدایی و ایجاد تعادل در مناسبات با کشورهای منطقه یکی از باثبات ترین کشورها شناخته میشود و ماهیت مبتکر و موازنهگر سلطاننشین عمان این ضرورت را ایجاب میکند که روابط دو کشور در مرحله جدید که همانا مرحله اعتماد و اطمینان متقابل میباشد، گسترش یافته و الگویی موفق از تعامل و همکاری را در منطقه پایهریزی کند.
پس از سید سعید که حکومت مسقط و عمان رو به ضعف گذاشت و انگلستان کمکم سلطه خود را بر این کشور گسترش داد، اقتصاد عمان رو به ضعف نهاد لذا از اواخر دوره مظفرالدین شاه قاجار حتى مرواده تجارى نیز با عمان و مسقط رو به تقلیل گذاشت. در اوائل حکومت پهلوى که سلطه حکومت مرکزى را بر تمام نواحى گستراند و مرزها را تقریباً کنترل کرد، این مراوده بهطور کامل قطع گردید.
عدم رفت و آمد و بىخبرى از وضع عمان ادامه داشت تا روى کار آمدن سلطان قابوس که دولت ایران بهدنبال انگلیس و آمریکا بلافاصله رژیم عمان را به رسمیت شناخته و پشتیبانى خود را از سلطان قابوس اعلام کرد. تا سال 1349 (1970 م) هیچگونه رابطهاى بین ایران و عمان برقرار نبود. در دىماه همان سال یک هیئت مطبوعاتى مرکب از نمایندگان کشور عازم عمان شدند و در شهریور 1350 دولت ایران طى یک اطلاعیه رسمى استقرار روابط سیاسى بین دو کشور را اعلام کرد و اولین سفیر دولت ایران در فروردین 1351 (1972 م) در مسقط شد.( www.countrystudies.com)
سلطان قابوس براى اولین بار در جشنهاى دو هزار و پانصد ساله شاه شرکت نموده از ایران بازدید بهعمل آورد. در سال 1356 (1978 م) شاه ایران به دعوت سلطان قابوس و براى بازدید از نیروهاى ایرانى مستقر در ظفار به عمان مسافرت کرد. شاه همچنین سیل کمکهاى همه جانبه نظامى و مالى خود را به عمان سرازیر کرد. در رابطه با کمک به سلطان قابوس، رژیم گذشته غذا و مایحتاج پرسنل و تدارکات و مخارج پشتیبانى و مهمات مورد نیاز نیروهاى خود را از ایران و با هزینه خود تامین مىنمود. همچنین پوشش هوائى عمان از لحاظ امنیتى نیز بهعهده ایران بود و دو هواپیماى سى – 130 ایران براى حمل و نقل وسایل مختلف در اختیار دولت عمان قرار داشت، علاوه بر این آموزش نیروى دریائى و قسمتى از کادر تلویزیون عمان از طرف ایران صورت مىگرفت.
روابط نظامي و امنيتي از مهمترين موارد همكاريهاي ايران و سلطاننشین عمان در دوره پهلوي دوم است.اين بخش چنان پررنگ و برجسته بود كه همواره در مطالعات روابط خارجي بين دو كشور، ساير موارد سياسي اقتصادي و فرهنگي را تحت الشعاع قرار ميدهد. در سال 1965م ،1344 ش، گروهي از مخالفين سلطان سعيد بن تيمور پادشاه عمان، جبهه آزادي بخش ظفار يا جبهه التحرير الظفار را بنيانگذاري نمودند و در 9 ژوئن 1965 كه روز انقلاب نيز ناميده شد، نخستين عمليات تهاجمي جبهه انجام گرفت (خزائلی و چمنکار، 1386: 39_68 ) و (Peterson, 1975, p: 282).
ديكتاتوري طولاني سلطان سعيد بن تيمور و استعمار امپراطوري بريتانيا از مهمترين عوامل شكل گيري اين جنبش بود. جبهه ظفار با وجود مشكلات فراوان توانست در مدت اندكي با استفاده از حمايتهاي محلي و ضعف نظامي دولت مركزي، مناطق عمدهاي از جنوب عمان را به تصرف خود درآورد.در سال 1969م، 1348 ش، پس از نبردهاي سنگين و خونين ، جاده الاحمر يا جاده سرخ به تصرف چريكهاي ظفار درآمد.
اين جاده، صلاله مركز استان ظفار را طي يك مسير 1023 كيلومتري به مسقط متصل ميساخت. با تصرف جاده سرخ تنها راه ارتباطي عمده كه صلاله را به جهان خارج پيوند ميداد قطع شد و مركز ظفار در محاصره قرار گرفت. پس از اين تنها از طريق هوا و دريا امكان كمك و دسترسي به صلاله ممكن بود. در نهايت تا اوايل سال 1970م ، 1349 ش بيش از 90% از منطقه ظفار به منترل جبهه خلق در آمد و فعاليت شركتهاي نفتي خارجي نيز كاملا متوقف گرديد .
با كودتاي 1970م، 1349ش و جلوس سلطان قابوس بن سعيد، مقدمات همكاريهاي نظامي بين ايران و عمان و مداخله ارتش شاهنشاهي در ظفار فراهم آمد. به دعوت عباسعلي خلعتبري وزير امور خارجه ايران، ثويني بن شهاب مستشار عالي سلطان قابوس در تاريخ 25/4/1351 براي يك ديدار شش روزه به ايران مسافرت كرد. در اين ديدار براي نخستين بار مسئله حمايت دولت پهلوي از عمان در نبرد با چريكهاي ظفار مطرح شد،از اين تاريخ مسئله ظفار روابط دو كشور را كاملا تحت الشعاع خود قرار داد.بر اين اساس دولت مسقط به صورت رسمي خواستار اعزام نيروهاي نظامي ايران به جنوب عمان و سركوب شورشيان گرديد (خزائلی و چمنکار، 1386: 39_ 68 ) و ( وزارت امور خارجه، 1354).
روزنامه آيندگان ملي نوشتاري با عنوان ‹‹ نيازمنديهاي عمان و كمكهاي ايران›› در اين باره نوشت:
‹‹ سيد ثويني بن شهاب، طي ملاقاتي با هويدا و خلعتبري در مورد مسائل اقتصادي و شورش ظفار گفت و گو كرد. با توجه به اينكه آخرين نقطه خاك سلطاننشین عمان در خليجفارس، يعني راس المسندام تنها 37 كيلومتر با ايران فاصله دارد عمان براي ما بسيار حائز اهميت است››.
مقارن با نخستين تكاپوهاي دولت پهلوي براي مداخله در ظفار، حكومت سلطان قابوس در خطرناكترين برهه از ادوار حيات خود به سرميبرد و بر اساس اسناد محرمانه وزارت امور خارجه ايران، در تقابل با چريكها كه در نتيجه حمايت شوروي، چين، كشورهاي بلوك شرق و دول چپگراي عرب به ويژه عراق، مصر، يمنجنوبي، سوريه و ليبي به توانمندي گستردهاي رسيده بودند، در سراشيبي كامل سقوط قرار داشت.
در اجراي موافقتنامه منعقد ما بين ثويني بن شهاب و دولتمردان ايران، در 14/10/1351 نخستين يگانهاي نظامي متشكل از مشاورين نظامي و امنيتي و برخي ادوات جنگي بهوسيله پنج فروند هليكوپتر به عمان اعزام شدند.
در سال 1352ش/ 1973م، به تدريج بر تعداد نفرات ارتش ايران در ظفار افزوده گشت. بخش فارسي راديو لندن در اخبار ساعت 45/9 دقيقه شامگاه 9 دي ماه 1352 به نقل از جبهه خلق، خبر عزيمت سه هزار سرباز ايراني با استفاده از بيست فروند هليكوپتر را اعلام كرد. اين راديو همچنين متذكر شد كه طي دو هفته گذشته، كمكهاي ايران به دولت مسقط سه برابر شده است كه سه گردان از نيروهاي ويژه ، نقش بسيار مهمي را در اين امداد ايفا ميكنند.
پس از اعزام و استقرار مقدماتي واحدهاي نظامي ايران، نبرد مستقيم و پاكسازي مناطق مختلف ظفار در دستور كار فرماندهان ارتش شاهنشاهي قرار گرفت. تصرف جاده راهبردي صلاله به مسقط، معروف به جاده سرخ در بخش مركزي ظفار به عنوان نخستين ماموريت عمده ارتش ايران تعيين شد. به منظور پاكسازي اين منطقه نيروهاي ايران در پايگاههاي فوج، امالغوارف و صلاله در بخش جنوبي و پايگاههاي ميدوني و شعليتدر شمال جاده استقرار يافتند.
در شبانگاه 2 دي ماه 1352 نيروهاي ايران با استفاده از حمايت هوايي جنگندههاي ايراني و انگليسي كه از صلاله و پايگاه مصيره به پرواز درميآمدند، حملات خود را آغاز نموده و با سركوب چريكها به تصرف اهداف مورد نظر پرداختند.
در تاريخ 9/11/1352 راه بين صلاله و پايگاه نظامي ميدوي (ثمريت) در مجاور درياي عمان پاكسازي و با عقب نشيني چريكها اوضاع منطقه مركزي ظفار به سود نيروهاي ايران و دولت مركزي عمان تثبيت گشت .
پس از تصرف جاده سرخ در محور صلاله به ميدوية ارتش ايران با همياري نيروهاي دولت عمان ، ساخت يك كمربند دفاعي موسوم به هورن بيم در غرب صلاله و بين بندر رايسوت و راخيوت را به طول 52 كيلومتري آغاز كرد .
در پاييز و زمستان سال 1353 سربازان ايران نبردهاي سنگين و خونيني را در منطقه پوشيده از جنگل ، باتلاق و پرتگاههاي عميق غرب و بخشهاي ساحلي ظفار انجام دادند نيروهاي ارتش ايران در 19 دي 1353 شهر بسيار راهبردي و سوق الجيشي راخيوت در چهل كيلومتري مرز يمن جنوبي و در قلب سرزمينهاي چريكها را محاصره كردند و به تصرف خود درآوردند.
سقوط راخيوت بزرگترين ضربهاي بود كه جبهه خلق ظفار در طي جنگ نه ساله متحمل شده بود و پس از آن برتري و توانايي چريكها و به شدت كاهش يافت و روند انحطاط وزوال آنان آغاز شد.
