
با تحولاتی دارد که جوامع روستایی و جهان سوم قربانی آن هستند .
یکی از شاخصهای تشخیص مناطق حاشیه نشین از سایر مناطق شهری ، فقر و پایین بودن درآمد افراد ساکن در این مناطق نسبت به میانگین در آمد جامعه شهری و درمواردی حتی جوامع روستایی می باشد بالا بودن درصد بیکاری،اشتغال درمشاغل موقتی وکاذب ، فقدان مهاجرت و تخصص کاری به همراه سایر عوامل اصلی ، فرعی دیگر باعث می شوند تا فرد نتواند از درآمد مناسبی در جامعه بهره مند باشد . دردیدکاه اقتصادی در خصوص پیدایش پدیده حاشیه نشینی ، مساله بیکاری – فقر اقتصادی گروههای مهاجر و افراد کم درآمد شهری از اهمیت بالایی برخوردار است . در کشور ما محله های حاشیه نشین نماد فقر و محرومیت هستند
تهیدستان شهری شامل مهاجران و آنانی که محصول باز تولید فقر شهری هستند در مقابل معضل تامین مسکن و افزایش اجاره بهای سر پناه خود به چاره جویی می اندیشند و مناطق حاشیه نشین محصول چنین چاره جوی هایی است فقر اقتصادی نه تنها باعث روی کار آوردن فقرای شهری به مشاغل کاذب و غیر رسمی می شود بلکه موجب بروز مسائل مختلفی می گردد که حاشیه نشینی جنبه کالبدی آن است بنابر اعلام رئيس سازمان مدیریت و برنامه ریز کشور خط فقر نسبی در ایران 000،500،1 ریال می باشد این در حالی است که به نظر می رسد سطح درآمد اکثر افراد ساکن در مناطق حاشیه ای پایین تر از این مقدار است.
خ :شرایط زندگی در مناطق حاشیهنشین و سابقه حاشیه نشینی
پدیده حاشیه نشینی و تبلور آن در قالب گروهای نژادی قومی مذهبی و اقتصادی ریشه در تاریخ دارد و از وجود آن تحت عنوان سکونت گاهای فقیر و جوامع کهنسال یاد شده است حاشیه نشینی در کشورهای صنعتی تاریخچه ای جدا از کشورهای جهان سوم دارد در کشورهای صنعتی این پدیده از زمانی شکل گرفت که شهرها به عنوان مراکز صنعتی پذیرای مهاجران روستایی شدند بخشی از مازاد و نیروی کار تازه وارد که جذب صنعت نشده بودند به صورت حاشیه نشین در گوشه و کنار شهر ما باقی ماندند از آن دوران به بعد اراضی زراعی به تیول صاحبان قدرت درآمد و به تبع آن اقتصاد در روستا مختل شد و روستاییان به فکر یافتن راه حل دیگری برای گذراندن زندگی خود افتادند آنها ناگزیر راه شهر ها در پیش گرفتند که در آن زمان کارگاه و کارخانه جاتی به که ایجاد شده بود به نیروی کار ساده متکی بودند : کاهش دستمزدها زنان و کودکان نیز به کار گرفته شدند و سرانجام وضعیتی پیش آمد که افراد از سپیده صبح از روستا به سوی شهرها روانه می شدند و تا دیرگاه در کارگاه ها کار می کردند و دوباره با پای پیاده به روستای خود بر می گشتند و از شدت خستگی از پای افتادند محققان این دوره سرمایه داری و حشی را از زمان آغاز مهاجرت روستا به شهر شروع پدیده حاشیه نشینی پیرامون شهرهای بزرگ قلمداد کردند .حاشیه نشینی به شکل گسترده امروزین آن پدیده ای است که با ورود سرمایه داری به دومین مرحله خود یعنی سرمایه داری صنعتی و متعاقب آن پیدایش شهرهای میلیونی عنیت یافته است . شاید بتوان گفت همه شهرهای دنیا به نوعی با پدیده حاشیه نشینی رو به رو بوده و هستند اما تنها تفاوت انها با هم در تعداد حاشیه نشینان است که در برخی شهرها بیشتر و در برخی دیگر کمتر است . شروع حاشیه نشینی در کشورهای جهان دوم با تاخیری نه چندان کوتاه صورت گرفت . در این کشورها این پدیده به دنبال نفوذ فرهنگ و اقتصاد سرمایه داری و نیز اجرای برنامه های اصلاحی وارداتی صورت گرفته است .گستردگی مساله فوق در این کشورها ، موضوع را به شکل حادتری جلوه می نماید مثلا جمعیت زاغه نشین هندوستان چیزی بین 30 تا 50 درصد کل ساکنین شهرهای این کشور می باشد . در حدود 54 درصد جمعیت شهر آنکارا در مناطق حاشیه ای با استاندارد بسیار پایین ، زندگی می کنند . قسمت اعظم جمعیت مکزیکوسیتی در مناطق حاشیه ای زندگی می کنند .حاشیه نشینان، به خصوص در کشورهای در حال توسعه، با شرایط دشواری مواجه هستند. یکی از علل مهمی که در این زمینه باید مورد اشاره قرار گیرد آن است که حاشیه نشینان، به دلیل تصرف غیرقانونی زمین و یا حضور در اراضی مسألهدار (مانند حاشیهی مردابها، زمینهای ناهموار، حریم رودخانهها و غیره)، که غالباً در خارج از محدودههای خدماتی نیز قرار دارند، معمولاً در برنامهی خدمات رسانی سازمانهای شهری قرار نمیگیرند. لذا بسیاری از آنها از امکانات آموزشی و درمانی و خدمات زیربنایی، مانند آب و برق و گاز و غیره محروم میمانند. بدین ترتیب است که بیسوادی، بیماری و بزهکاری، از خصوصیات عام این مناطق شمرده میشود.واحدهای مسکونی نامناسب – که غالباً به صورت خلق الساعه و از مصالح کم دوام ساخته میشود و تراکم بیش از حد جمعیت در بافتهای حاشیهای و زاغهها، یکی دیگر از ویژگیهای این گونه مناطق به شمار میرود. بزرگترین مقیاسهای حاشیه نشینی و زاغه نشینی را میتوان در شهرهای بزرگ و به خصوص پایتختهای جهان سوم جستجو نمود. در مکزیکوسیتی بیشتر از 31درصد جمعیت در ساختمانها و محلههایی بدون آب زندگی میکنند و نزدیک 41درصد این ساختمانها، فاقد شبکهی دفع فاضلاب است .در آنکارا 32 درصدجمعیت (یعنی قریب یک میلیون نفر) در مساکن «گئجه کوندو» که در ترکی به معنی «ساخت شبانه» است به سر میبرند. در کلکتهی هند، حدوداً 31درصد جمعیت به صورت حاشیه نشینی زندگی میکنند که از آن میان نیم میلیون نفر بیخانمان هستند. «این افراد شوربخت در کنار خیابان به صورت فشرده میخوابند، میخورند و زندگی میکنند و در جوی کنار خیابان استحمام میکنند… هر روز صبح اجساد افرادی که در طی شب در اثر گرسنگی یا بیماری مردهاند، جمعآوری میشوند .در کشورهای توسعه یافته، حاشیه نشینی از الگوهای خاص پیروی میکند. این الگوها، همچنان که پیتر هاگت خاطر نشان کرده است، «از نظر فضایی با جهان سوم متفاوت و به صورت پدیدهی گتو است. گتوها که معمولاً از اقلیتهای مذهبی، قومی و یا زبانی تشکیل شدهاند، وجوه تشابه زیادی با حاشیه نشینان دارند، که مهمترین آنها جذب نشدن در متن شهرهای غربی است». گتوهای شهری در اغلب موارد به وسیلهی موانع فیزیکی یا انسانی از بقیه بخشهای شهری جدا میشوند. ناهمواریها، رودها، ایستگاههای راهآهن، مانداب، گورستانها و فرودگاههای قدیمی از آن جمله است.».بزرگترین گتوهای جهان، که براساس تفاوتهای نژادی شکل گرفته است، در محلهی هارلم نیویورک قرار دارد و ساکنان آن را سیاهپوستان تشکیل میدهند. «در هارلم 50 درصد واحدهای مسکونی، غیراستاندارد هستند. میزان بیکاری بین 25 الی 30 درصد میباشد… شبهای جمعه و شنبه، بیمارستان هارلم شبیه اردوگاه زخمیهای خط اول جبهه میباشد. سیاهان با بطری، چاقو، شیشه و اسلحهی گرم، یکدیگر را به سختی مجروح میکنند… در گتوی نیویورک مواد مخدر بیداد میکند.صرف نظر از گتوها، به طور کلی در مناطق مرکزی شهرهای بزرگ کشورهای توسعه یافته، شرایط نامساعدی برای اقشار کمدرآمد وجود دارد که به مرور زمان بر تعداد آنها افزوده میشود.
جیمز روبینشتاین شرایط نامساعد زندگی در مناطق مرکزی شهرهای امریکا را توصیف نموده است. وی دربارهی بیخانمانهای ایالات متحده امریکا مینویسد:
میلیونها امریکایی شبها در مقابل در خانهها و یا روی شبکههای فلزی گرم خیابانها و نیز در ایستگاههای اتوبوس و مترو میخوابند… دوسوم نوزادان مناطق مرکزی شهرها در ایالات متحده را مادران ازدواج نکرده به دنیا میآورند و 90 درصد بچههای این مناطق نیز فقط با یکی از والدین خود زندگی میکنند… درصد کمی از افراد مستمند به خاطر توانایی برای مراقبت از فرزندان، جدایی از همسر را انتخاب میکنند. اگر شوهری مجدداً به خانه برگردد، ممکن است که همسرش، مزایای امدادی را از دست بدهد و بدین طریق خانواده را ازنظر اقتصادی،دروضعیتی بدتراز دورهی جداییقرار دهد(جیمز روبین اشتاین ,ص 72).خلاصهی کلام آنکه بخش مهمی از ساکنان شهرهای بزرگ جهان که در مناطق حاشیهای، زاغهها، گتوها و امثال آنها به سر میبرند، با شرایط نامساعدی مواجه هستند. گزارشی از سازمان ملل متحد، در سال 1998 ، اعلام نموده است: «درمناطق شهری پرتراکم، هر ساله، 10 میلیون نفر به دلیل اوضاع و شرایط نابسامان زندگی، نظیر مسکن غیراستاندارد و بهداشت نامناسب، جان میسپارند.
د :نسبت حاشیه نشینی در جهان
در سال 1380 در حدود 924 میلیون از مردم جهان در مناطق حاشیه نشین زندگی می کرده اند این رقم معادل 32 درصد کل جمعیت شهری دنیا بوده است . در همین سال 43 درصد از مردم شهر نشین کشورهای در حال توسعه و 2/78 درصد از مردم شهر نشین کشورهای فقیر ( با حداقل توسعه یافتگی ) در مناطق مذکور می زیسته اند.در برآورد ديگر تعداد حاشيه نشينان جهان در حدود يك ميليارد نفر تخمين زده شده است كه اين جمعيت از مردم دنيا يا در واحدهاي مسكوني غير استاندارد و آلونك ها و حلبي آبادها زندگي مي كنند يا اين كه اساساً پناهگاهي براي سكونت ندارند در حدود يك صد ميليون نفر شب را در خيابان ها، كوچه ها، زير پل ها و كنار قبرستان به روز مي رسانند. در كشورهاي در حال توسعه 50 درصد جمعيت شهري در آلونك ها و مناطق حاشيه نشين زندگي مي كنند كه در بعضي از شهرها اين نسبت تا 80 درصد افزايش مي يابد با افزايش جمعيت شهرهاي مسلط و بزرگ جهان سوم مناطق حاشيه نشين به سرعت افزايش مي يابد در حدود 80 درصد جمعيت شهر بي خانمان هستند يا در مناطق غير استاندارد زندگي مي كنند 500 هزار خانواده استراليايي در خانه هاي فقير زندگي كرده و 10 هزار خانوار نيز بي خانمان هستند. 19- 50 درصد جمعیت کشورهای نپال و ارمنستان زیر خط فقرزندگی می کنند . در حدود 500 هزار نفر ازخانوادههای کشور بولیوی در منازل غیر استانداردزندگی میکنند . حداقل20 میلیون نفرازمردم کشوربرزیل در شرایط غیرقابل قبول زندگی می کنند. تخمین زده می شود که در سال1380 در ایالات متحده آمریکا در حدوددو میلیون نفر فقط خیابان خواب وجود داشته است. در انگلستان 173 هزارنفر فقط در محدوده مرکزی شهر در خیابان می خوابند .
در سال 1377در شهر هامبورگ 75هزار نفردر زیرپل ها . بیتوته می کردند . در همان سال این رقم در نیویورک275هزارنفروبرای دیترویت190هزارنفربوده است باچنین وضعیت احتمال می روددر سال1400جمعیت مناطق حاشیه نشین جهان به دومیلیاردنفر نیزبرسد.
احمدی و ایمان (1384) تحقیقی با عنوان فرهنگ فقر، حاشیه نشینی و گرایش به رفتار بزهکارانه، در میان جوانان حاشیه نشین ده پیاله شیراز انجام داده اند. پژوهشی با روش پيمايشي كه با شيوه خود گزارشي اطلاعات مورد نيازدر مورد ويژگي هاي جمعيت شناختي، اقتصادي و اجتماعي پاسخگويان، مولفه هاي فرهنگ فقرو گرايش جوانان به رفتار بزهكارانه را جمع آوري نموده است. اين مطالعه با هدف بررسيتاثير شاخص هاي فرهنگ فقر بر گرايش جوانان به رفتار بزهكارانه انجام گرفته است. يافته هاي حاصل از تحليل پراكنش دوسويه بيانگر رابطه معني داري حدود 99 درصد بين حاشيه نشيني و مولفه هاي فرهنگ فقر نظير عدم تمايل بهپس انداز، احساس سرشكستگي و ميل به انزوا و كمبود حمايت خانواده را با گرايش بهرفتار بزهكارانه و تعامل بين حاشيه نشيني و مولفه هاي فرهنگ فقر در رابطه با رفتاربزهكارانه جوانان مي باشد. این مطالعه نشان مي دهد كه ناامنی خانواده ارتباط مستقیم با محل سکونت دارد. قانون گریزی جوانان تابعی از مناطق حاشیه نشین می باشد که فقر فرهنگی حاکم بر این مناطق این ناامنی را تشدید می کند.بروز مساله حاشيه نشيني كه مرتبط با مسائل قرن بيستم و رشد شهرهايي مانند شيكاگو در آمريكا ميباشد، با مهاجرتهايي از ساير نقاط جهان به آمريكا و بويژه شهر شيكاگو آغاز شد ( نيك گهر، 1383) . محققان در حوزه هاي مختلف بخصوص در داخل كشور تمركز بيشتر خود را بر عوامل پديدآورنده مساله حاشيه نشيني يا تاثير اين پديده بر جامعه اكثريت شهري نهاده اند ودر مطالعات انجام شده كمتر توجهي به مسايل درون گروهي اين جماعت شده است. دراين بخش از مقاله به مطالعاتي كه در اين حوزه انجام گرفته توجه شده است. قرخلو و
