
پستان علاقهمند است . اگر او را به حال خود بگذاری با همين ميل باقی میماند و روز به روز ريشهدارتر میشود و اگر او را از شير بگيری به ترك پستان خود میگيرد . ديگری میگويد :
النفس راغبة اذا رغبتها و اذا ترد الی قليل تقنع
يعنی هر چه موجبات رغبت نفس را فراهم كنی بر رغبت میافزايد ولی اگر او را به كم عادت دهی قناعت پيشه میكند
اشتباه فرويد و امثال او در اينست كه پنداشتهاند تنها راه آرام كردن غرائز ، ارضاء و اشباع بی حد و حصر آنها است . اينها فقط متوجه محدوديتها و ممنوعيتها و عواقب سوء آنها شدهاند و مدعی هستند كه قيد و ممنوعيت ، غريزه را عاصی و منحرف و سركش و نا آرام میسازد . طرحشان اينست كه برای ايجاد آرامش اين غريزه ، بايد به آن آزادی مطلق داد آن هم بدين معنی كه به زن اجازه هر جلوهگری و به مرد اجازه هر تماسی داده شود
اينها چون يك طرف قضيه را خواندهاند توجه نكردهاند كه همانطور كه محدوديت و ممنوعيت ، غريزه را سركوب و توليد عقده میكند ، رها كردن و تسليم شدن و در معرض تحريكات و تهييجات در آوردن آنرا ديوانه میسازد ، و چون اين امكان وجود ندارد كه هر خواستهای برای هر فردی برآورده شود ، بلكه امكان ندارد همه خواستههای بی پايان يك فرد برآورده شود غريزه بدتر سركوب میشود و عقده روحی به وجود میآيد
به عقيده ما برای آرامش غريزه دو چيز لازم است : يكی ارضاء غريزه در حد حاجت طبيعی ، و ديگر جلوگيری از تهييج و تحريك آن
انسان از لحاظ حوائج طبيعی مانند چاه نفت است كه تراكم و تجمع گازهای داخلی آن ، خطر انفجار را به وجود میآورد . در اين صورت بايد گاز آن را خارج كرد و به آتش داد ولی اين آتش را هرگز باز طعمه زياد نمیتوان سير كرد
اينكه اجتماع به وسائل مختلف سمعی و بصری و لمسی موجبات هيجان غريزه را فراهم كند و آنگاه بخواهد با ارضاء ، غريزه ديوانه شده را آرام كند ميسر نخواهد شد . هرگز بدين وسيله نمیتوان آرامش و رضايت ايجاد كرد ، بلكه بر اضطراب و تلاطم و نارضائی غريزه با هزاران عوارض روانی و جنايات ناشی از آن ، افزوده میشود
تحريك و تهييج بی حساب غريزه جنسی عوارض وخيم ديگری نظير بلوغهای زودرس و پيری و فرسودگی نيز دارد
از اينجا معلوم میشود كه عارفان و نكته سنجان ما كه میگويند : مراد هر كه برآری مطيع نفس تو گشت خلاف نفس كه فرمان دهد چو يافت مراد با روشن بينی و روشن ضميری عارفانه خود به نكاتی برخورد كردهاند كه اين آقايان روانشناس روانكاو كه در عصر علوم ، نامشان جهان را پر كرده متوجه نشدهاند
اما اينكه میگويند : الانسان حريص علی ما منع منه مطلب صحيحی است ولی نيازمند به توضيح است . انسان به چيزی حرص میورزد كه هم از آن ممنوع شود و هم به سوی آن تحريك شود ، به اصطلاح تمنای چيزی را در وجود شخصی بيدار كنند و آنگاه او را ممنوع سازند . اما اگر امری اصلا عرضه نشود يا كمتر عرضه شود ، حرص و ولع هم نسبت بدان كمتر خواهد بود
فرويد كه طرفدار سرسخت آزادی غريزه جنسی بود ، خود متوجه شد كه خطا رفته است ، لذا پيشنهاد كرد كه بايد آن را از راه خاص خودش به مسير ديگری منحرف كرد و به مسائل علمی و هنری نظير نقاشی و غيره منعطف ساخت و به اصطلاح طرفدار تصعيد شد . زيرا تجربه و آمار نشان داده بود كه با برداشتن قيود اجتماعی ، بيماريها و عوارض روانی ناشی از غريزه جنسی بيشتر شده است . من نمیدانم آقای فرويد كه طرفدار تصعيد است از چه راه آنرا پيشنهاد میكند . آيا جز از طريق محدود كردن است ؟ در گذشته افراد بیخبر ، به دانشجويان بيخبرتر از خود میگفتند انحراف جنسی ، يعنی هم جنس بازی ، فقط در ميان شرقيها رائج است و علتش هم دسترسی نداشتن به زن بر اثر قيود زياد و حجاب است . اما طولی نكشيد كه معلوم شد رواج اين عمل زشت در ميان اروپائيها صد درجه بيشتر از شرقيها است
ما انكار نمیكنيم كه دسترسی نداشتن به زن موجب انحراف میشود و بايد شرائط ازدواج قانونی را سهل كرد ، ولی بدون شك آن مقدار كه تبرج و خودنمائی زن در اجتماع و معاشرتهای آزاد سبب انحراف جنسی میشود به مراتب بيشتر از آن است كه محروميت و دست نارسی سبب میگردد
اگر در مشرق زمين محروميتها باعث انحراف جنسی و همجنس بازی شده است ، در اروپا شهوترانيهای زياد باعث اين انحراف گشته است ، تا آنجا كه در بعضی كشورها همانطور كه در روزنامههای خبری خوانديم رسمی و قانونی شد ، و گفته شد چون ملت انگلستان عملا اين كار را پذيرفته است قوه مقننه بايد از ملت پيروی كند . يعنی نوعی رفراندوم قهری صورت گرفته است
بالاتر اينكه در مجلهای خواندم در بعضی كشورهای اروپائی پسرها رسما با يكديگر ازدواج میكنند
در شرق هم ، محرومين آن قدر سبب رواج انحراف جنسی نبودند كه صاحبان حرمسراها بودند ، و به اصطلاح اعراب ، اين انحراف از ” بلاط ” ملوك و سلاطين آغاز شده است
جلوگیری از فساد و روابط ناسالم جنسی :
در قسمت قبل، تا حدودی به این مسأله اشاره شد اما به دلیل اهمیت موضوع، در فرازی جداگانه به بحث از آن میپردازیم. همانطور که اشاره شد، حجاب و عفتورزی زنان موجب میشود که مردان تنها راه ارضای غرایز جنسی خود را «ازدواج» بدانند. مسلماً اگر همه ی مردان در سن ازدواج، به این امر مبادرت ورزند، روابط ناسالم جنسی و فساد به وجود نخواهد آمد. متأسفانه در جامعه ی جهانی امروز، بیبندوباری جنسی که از بدپوشی و بیحجابی آغاز میگردد، دامنه ی بسیار گستردهای یافته، اثرات مخرب و اسفناک آن در تمام عرصههای حیات بشر و ساحات وجود او ظاهر گردیدهاست. در ادامه به برخی از آنها اشاره میگردد.
۱. سست شدن بنیان جامعه ی انسانی: کشاندن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع، نیروی کار و فعالیت اجتماع را ضعیف میکند. برعکس آن چه که مخالفین حجاب خردهگیری کرده و گفتهاند که «حجاب موجب فلجکردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است» بیحجابی و ترویج روابط آزاد جنسی، موجب فلجکردن نیروی اجتماع است.
پوشاندن بدن به استثناء وجه و کفین مانع هیچ گونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست. آن چه موجب فلجکردن نیروی اجتماع است، آلوده کردن محیط کار به لذت جوئیهای شهوانی است.۹ تبدیل شدن محیط کار به محفل لذتجوئیهای جنسی و شهوترانی، از آثار شوم حجاب در زمینه ی اقتصاد است. البته اساساً هرزگی و بیبندوباری افراد جامعه و نیروی انسانی مولّد، از آن جا که ناآرامیهای روانی و ناخوشیهای جسمی را به دنبال دارد، رشد فرهنگی و بالندگی علمی کشورها و جوامع را هم دچار کندی مینماید.
۲. افزایش روابط نامشروع: این امر که با بی بندوباری در پوشش، رابطهای مستقیم دارد، مجموعهای از پیامدهای مخرب را برای افراد انسانی و اجتماع آنان به دنبال دارد. رشد روزافزون تعداد موالید نامشروع و در پی آن افزایش کورتاژ، فراوانی فرزندان بى پدر، مادران خردسال و عروسان جوانى که هنگام عقد باردارند، نمونههایی از آن پیامدها هستند.
۳. افزایش خشونت و تجاوز به عنف: رواج هرزه انگارى بین المللى از طریق فیلمهاى سکسى و سوپر، فراوانى مظاهر بى عفتى در اجتماع و نصب تابلوهاى بزرگ از زنان برهنه در هر کوى و برزن ، مردان را حتى تا مرزهاى جنون جنسى میبرد و در بسیارى از موارد، آنان را به خشونت علیه همان زنانى که آزادانه خود را در اختیارشان قرار داده بودند، میکشاند. وقتی فرد در معرض شدیدترین تحریکات جنسی قرار میگیرد، در حالی که شریک جنسی در اختیار ندارد، با عطش فراوان وارد اجتماع میشود و با توسل به زور، میل جنسی خود را فرو مینشاند.
۴. تخریب شخصیت و هویت: زنان نقش انکارناپذیرى در فرهنگ جوامع بشرى دارند. وقتى آنان در پى بى بندوبارى موجود در جهان دیگر ارزشى براى خود نمیبینند و البته در عرصه ی عمل نیز حریمى براى حفظ شخصیت آنان وجود ندارد، یا به سوى پوچ انگارى و بى هدفى در زندگى پیش میروند و یا هنگامی که جز «Sex» بُعد دیگرى را در خود نمییابند، بیش از پیش در دام سوء استفاده ی هرزگان دچار آمده، با دست خود به تخریب ارزشهاى وجودى شان میپردازند.
از سوى دیگر فرزندانى که در این بین شکل میگیرند، به علت نداشتن خانواده ی مشخص، دچار سرخوردگى و عدم شناخت از خویش شده، به این ترتیب نسلى بى هویت ایجاد میگردد. یکى از ترفندهاى استعمارگران در دنیاى امروز براى ایجاد نسلى بى هویت از مسلمانان، برقرارى روابط نامشروع از هر طریق، حتى با توسل به زور با زنان و یا مردان مسلمان است.
در حالى که هم اکنون عدهاى از سکس پیشهها در برخی از کشورها به دنبال کار میگردند و با تشکیل فراکسیونهایى خواستار احقاق حقوق خود هستند؛ در جهانى که پس از جنگ افزار و مواد مخدر، روسپى، سومین کالاى تجارى بین المللى محسوب میشود؛ در دنیایى که فاحشهها کنگره دارند و میزگردهاى علمى صنفى تشکیل میدهند؛ در عالمى که رئیس جمهور سرزمینى (مانند تایلند) به علت درآمدزایى ارزى از زنان روسپى کشورش تشکر میکند؛ دیگر چگونه میتوان از کرامت و شخصیت زنان و ارزشهای انسانی در آنان داد سخن سر داد.
وقتى که چهره ی زن براى به فروش رفتن کالاهایى که در کارخانههاى سرمایهداران تهیه مىشود، به صورت پوستر درمیآید و از او در ساخت فیلمهاى تبلیغاتى و تیزرهاى بازرگانى استفاده ی ابزارى میشود، انتظار هرگونه هتک حرمت نسبت به او و هر نوع سوء استفاده ی جنسى و جسمى از او میرود. در این صورت دیگر جایگاه و ارزشى به عنوان یک «انسان» براى او باقى نخواهد ماند.
۵. بروز بیماریها و آسیبهای مختلف جسمی و روحی: از جمله بیماریهای جسمی می توان به بیماریهای مقاربتی مثل ایدز اشاره نمود. همچنین، روابط جنسى نامشروع که بنا به یافتههاى علم طب، موجب ایجاد هیجانات و اضطرابات فکرى و روحى در فرد میگردد، بیماریهاى جسمى از قبیل التهاب و زخم معده را به دنبال دارد. یکی از آسیبهای روحی ناشی از روابط بی قیدوبند جنسی، سیری ناپذیری و یا تمایل به انواع سکس انحرافی است.
زنان و مردان در دنیاى امروز خسته از روابط تکرارى جنسى با یک دیگر، به مدلهاى جدید sexروى آورده، در بهترین شرایط به اَشکال تنفرآمیزى از روابط جنسى با یک دیگر که گاه در مقوله ی «سکس فانتزى» قرار میگیرد، اقدام مىنمایند. همچنین، در صورت عدم ارضای حس تنوعطلبی در این صورت، به انواع سکس انحرافی مثل رابطه با همجنس یا رابطه با حیوانات روی میآورند. از سوى دیگر سرخوردگىهاى جنسى که ناشى از وجود مقتضى و مانع در یک ظرف زمانى است، عدهاى را علاوه بر دچار آمدن به بیمارىهاى روحى، مبتلا به انحرافات جنسى خاصى از قبیل «خودارضایى» مىکند.
چنان که مشاهده کردید در تمامى موارد فوق، یک اصل، مفروغ عنه تلقى شده بود و آن این که بى حجابى و بدحجابى، بى بندوبارى و فساد اخلاقى را به دنبال میآورد. علت اقتران و همراهىِ تبیین دو قضیه ی مذکور را میتوانیم در مشاهدات روزمره ی خود جست وجو نماییم. وقتى زنان گوهر حجاب و در پی آن عفاف را از کف دهند (چون حجاب مظهر عفاف است و زنى که حجاب ندارد لااقل قسمت اعظم عفت خود را از دست داده است) و خود را چون کالایى ارزان در اختیار مردان قرار دهند و حتى در صورت پرهیز از ارتباطات نامشروع، هیجانات جنسى مردان را تحریک نمایند، مسلماً بى بندوبارى و روابط آزاد جنسى رواج یافته، ابتذال و خشونت جاى روابط گرم خانوادگى و رأفت و رحمت میان زن و مرد را میگیرد.
حفظ ارزش و حریم خانواده :
حفظ حریم عفت با همه ی مظاهر آن و از جمله پوشش کامل اسلامیِ زنان و مردان در جامعه، موجب میشود که مردان برای رسیدن به وصال زنان مطلوب خویش، راهی جز ازدواج نداشته باشند. به عبارت دیگر در هیچ مرحلهای، نیازهای جنسیشان در جامعه و از راه حرام تأمین نمیشود؛ حتی از طریق نگاه.
وقتی زنان پوشش مناسب را کنار میگذارند، به دلیل ظاهر شدن جذابیتهای جنسیشان، هم خودشان به ارسال پیامهای جنسی سوق داده میشوند (بهخصوص با الگوبرداری از مدلهای ارایه شده در شبکههای مجازی پورنو و…)، و هم مردان، آن ها را شریکان جنسی قابل دست-رسی میبینند.
