
سازي فضاي ارتباطي ، سياسي در جامعه ي بين المللي ، فرصت ساز تلقي مي شوند.
– حجم اطلاعاتي كه با اين رسانه رد و بدل مي شوند ، بسيار زياد است . از اين رو مي توان از جنبه ي اطلاع رساني آن استفاده كرد و براي حل مشكلات و كسب علم و تجربه به آن ، فضاي اطلاعاتي را گسترش مي دهند و از اين رو با شفاف سازي فضاي ارتباطي ، سياسي در جامعه ي بين المللي ، فرصت ساز تلقي مي شوند.
– حجم اطلاعاتي كه با اين رسانه رد و بدل مي شوند ، بسيار زياد است . از اين رو مي توان براي حل مشكلات و كسب علم و تجربه به آن مراجعه كرد. ولي از طرفي ديگر، ماهواره، پديده ي نو ظهوري است كه بنيان اخلاقي جوامع اسلامي را به خطر انداخته و جديدترين سلاح و آخرين حركت مرموز غرب، در رويارويي با مسلمانان به شمار مي رود كه ويراني هايي همچون: روابط نامشروع، خشونت در رفتار، مادي گرايي صرف و امثال آن را به دنبال دارد(حسيني شيرازي، 1379 ،ص11).در بعد اجتماعي، پيدايش بلوغ زود رس اين عيب را دارد كه بي عمق است و در اثر تحريك نا به هنجار عمل مي كند. فرد، احساس جنسي خود را به عنوان جزئي نيرومند از شخصيت خود مي پذيرد و نمي تواند رفتار جنسي خود را با ارزش ها و اخلاقيات موجود تطبيق دهد و از لحاظ روحي بايد گفت كه روان بالغ ندارد و اين امري خطر آفرين براي فرد و اجتماع است؛ زيرا ممكن است منجر به انجام بذهكاري، دزدي، جنايت و ساير اعمال خلاف شود . تحقيقاتي كه در كشورهاي غربي (كه در آنها آزادي جنسي وجود دارد و كودكان و جوانان مدام در معرض اين صحنه ها هستند ) انجام شده، واقعيات مذكور را به اثبات مي رساند.
يك گزارش تحقيقي در آمريكا حاكي از اين است كه 90 درصد دخترها و پسرها در اين كشور از سنين 12و 13 سالگي داراي رابطه ي نامشروع و فساد جنسي هستند. خانواده ها به عنوان اولين هسته اجتماعي در جامعه غرب به گونه اي مي رود كه مفهوم خود را از دست بدهند(آذردشتي 1384،ص22). وسایل ارتباطی سبب ایجاد بن بست های فراوانی در فرهنگ های اصیل و بالنده شده اند ، زیرا این عناصر ارتباطی عادلانه تقسیم نشده اند و شکوفایی و تنوع نیروها در استخدام کسانی است که قدرت اقتصادی و سیاسی لازم را دارند و از رمز و راز رسانه ها خبر داشته و فناوری های مرتبط با آن را در اختیار دارند، بدیهی است همه این امکانات در جهتی به کار گرفته می شوند تا پیام فرهنگی خود را به دیگران منتقل کنند و جایگاه رهبری افکار و اندیشه را از آن خود کنند، و از سوی دیگر سرمایه داران غربی بتوانند بر بازار جهانی کالا و خدمات مستولی شوند و منافع خود را تآمین کنند(اعتضادالسلطنه، 1384،ص 99).
2-29 دیدگاه های دیگر دانشمندان در حوزه ماهواره و آسیب های اجتماعی :
برخی متفکران معتقدند که با تسریع در جریان اطلاعات در شاهراهها و شریانهای اطلاعاتی دنیا، تحولات مهمی در بسیاری از عرصههای اجتماعی در حال رخ دادن است. رسانههایی مانند ماهواره، ویدئو، نوار کاست، عکس و پوستر، مجلات و نشریات هم اکنون محتوایی دارند که مغایر با الگوهای فرهنگی و ارزشهای سنتی نسل قبل است. محتواهای رسانههای فعلی پر از خشونت، مواد مخدر، رفتار تبهکارانه، سکس، کمدی، تخیل و علم است، به طوری که محتوای فرهنگی سنتی جوامع را دچار بحران و یا دگرگونی کرده است. وسایل ارتباطی آنی و موقتی، وقایع و دگرگونی های اجتماعیای فراهم میسازد که دامنه آن اخبار و عقاید هوی و هوس ها و مدها را دربرمیگیرد. این وسایل معرفی کننده الگوها، نقش ها، دیدگاهها و چگونگی روی آوری به سبک های زندگی هستند که ممکن است مردم به طریق دیگر هرگز به آنها دسترسی پیدا نکنند. طبقهی جوان نیز از طریق تبلیغات رسانههای گروهی مطالبی را درباره نقش های آینده خود فرامیگیرد. تغییرات هنجارها و ارزشهای اجتماعی به سرعت در رسانههای گروهی منعکس میشود و ممکن است به آسانی مورد پذیرش مردم قرار گیرد. گسترش سریع گرایشهای جدید در فرهنگ جوانان، عمدتاً به رسانههایی مانند تلویزیون، رادیو، مجلات ویژه جوانان و سینما بستگی دارد (اعتضادالسلطنه،1384،ص337).
در دنیای پرشتاب فنآوری امروز، رسانههای جمعی افراد را به صورت انفرادی به خود مشغول کرده، آنها را از تعامل با دیگران باز میدارند. البته این موضوع نافی منافع ابزارهای تکنولوژیکی نیست اما نوع بهره برداری غیر فرهنگی از ابزارهای فنی موجب شده است که کارکرد آنها عمدتاً درجهت تقویت فردگرایی سوق پیدا کند. به عبارتی، اگر جریان فرهنگی شدن ابزارهای رسانهای تحقق بیابد، مضرات آنها به شدت کاهش مییابد و کارکرد اصلی خود را پیدا میکنند. گرچه برخی نظریهها بیانگر این مطلب هستند که ذات ابزارهای الکترونیکی به دلیل استفاده از عنصر تغییر، نمیتواند موجد آرامش باشند، بلکه مخل آن میباشند. برخی دیگر این نظریه را افراطی و یک سویه میدانند. کارکردهای رسانههای جمعی بهویژه رسانههای شنیداری و غیر متعامل به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته، به تدریج جای ارتباط بین فردی از نوع چهره به چهره را گرفته و موجب شدهاند فضای انفرادی، بهجای فضای جمعی و عاطفی در خانواده حاکم شود، بهطوریکه گسترش تکنیکی رسانههای شنیداری و رایانهای، ارتباط مستقیمی با فردگرایی و دوری از فضای روانی و عاطفی خانواده را نشان میدهد. به عبارت دیگر، این ابزارها، به تدریج فضای روانی و محیطی گفت وگو را در یک ارتباط بین فردی، خدشه دار میکنند و اعضای گروه را به جای همگرایی، به واگرایی سوق میدهند؛ تا جایی که هر عضو خانواده صرفاً در یک فضای فیزیکی مشترک زندگی کرده، اما هیچ تعاملی با هم نخواهند داشت. در ادامه، متأسفانه، اهداف آنها نیز به تدریج نسبت به هم، واگرا و منفک میشود. دراین مسیر، تعامل واقعی فرد بهجای آنکه با افراد دیگری در محیط انسانی سامان بیابد، با رسانههای الکترونیکی، شکل میگیرد و به دلیل برتری تکنولوژیکی وتجهیزات خیره کننده رسانه ای، نوعی رعب فرهنگی و انفعال شخصیتی در فرد ایجاد میشود. نتیجه این میشود که افراد خانواده به جای گفت وگوی صمیمی با یکدیگر که میتواند به تقویت پیوندهای عاطفی وانسجام اعضای خانواده منجر شود، با ابزارهای الکترونیکی ارتباط برقرار میکنند؛ ارتباطی که فاقد بار عاطفی، احساسی و هیجانی است. به تعبیر فوکویاما106 به دلیل محدودیت اخلاق و کیفیت زندگی امروزی به تدریج شاهد یک فروپاشی بزرگ خواهیم بود. این فروپاشی در زمینه های اخلاقی و در نهادها، بیشتر در زمینه خانواده اتفاق خواهد افتاد.
2-30 آسیب ارتباطی ناشی از رسانه های مدرن:
آسیب ارتباطی ناشی از حضور رسانهها، بیشتر در دو نوع ارتباط، بروز میکند. یکی، ارتباط بین فرزندان و والدین و دیگری، ارتباط بین زن وشوهر است. تجربیات نشان میدهند که هراندازه ارتباط میان فرزندان و والدین و همچنین ارتباط میان همسران به دلیل تغییر مخاطب کاهش یابد، پیوند عاطفی و هیجان و همچنین همگونی شناختی میان اعضاء خانواده نیز کاهش می یابد که این موضوع، انسجام گروه را به مخاطره میاندازد. آمارهای رسمی نشان میدهند که میزان مشاهده تلویزیون توسط افراد ایرانی نزدیک به چهار ساعت و نیم در روز است. این میزان درکشورهای دیگر به شش ساعت می رسد. میزان استفاده از اینترنت و اتاقهای چت نیز در برخی کشورها بیشتر از این گزارش شده است. بهطوریکه ورود مردان و زنان در اتاقهای چت به عنوان «زندگی دوم107» مطرح است که زندگی اول را به مخاطره انداخته است. طبیعی است که زندگی دوم108 میزان زیادی از انرژی و وقت گفتگو را به خود اختصاص میدهد.109
2-31 تأثیر برنامه های ماهواره و تلویزیون بر فرد و خانواده:
یکی از زمینه های تجلی نیازها در نوع پوشش و لباس فرد بروز می یابد. در این راستا شبکه های ماهواره ای با سرمایه گذاری عظیم و بهره برداری از آخرین تکنولوژی ها ، با قدرت زیاد سعی دارندسبک ها و طرح های متنوع و گوناگون را به جوان امروزی القا کنند. در مقابل ، شبکه های دولتی بسیاری از کشورها ، به دلیل کمبود امکانات و تجهیزات فنی و مالی ، نا آشنایی با پیچیدگی های نظام و مکانیسم های تآثیر گذار و کمبود افراد آگاه و آشنا به مسائل روز، بسیار سریع در رقابت با شبکه های قدرتمند ماهواره ای و فرا مرزی تسلیم می شوند و جوان را در مقابل شبکه های رنگارنگ تنها رها می کنند . در این مرحله جوانان در می یابند جامعه سنتی شان نمی تواند نیاز روز آنان را برآورد و به پذیرش فرهنگ و روش های وارداتی رو آورده و از عمل به بسیاری از عادات سنتی سرباز می زنند و به تقلید فرهنگ وارداتی پرداخته ، روز به روز از تمدن و فرهنگ خود دور می شوند،هنگامی که جوان در معرکه نبرد بین دو گروه از ارزش ها (ارزش های انتقالی از جمله از طریق شبکه های ماهواره ای در مقابل ارزش هایی که از جامعه خودی ریشه گرفته ) گرفتار می شود و به عقیده روانشناسان دچار جنون توهم می شود . به همین دلیل اندیشه جوان در ستیز روانی بین این دو دسته از ارزش ها گرفتار می آید و گاهی به غارت می رود و این جا به جایی است که جوان در دنیای وهم آلود و تخیلی که سراسر نبرد دو دسته از ارزشهاست ، به بند کشیده می شود(اعتضادالسلطنه ، 1384ص 62).
«مک گایر»110، ورود ابزارهای رسانهای را به ورود بیگانه تعبیر کرده است و میگوید، به طور متوسط شش روز در هفته، بیگانهای درخانه شما حضور دارد. بیگانهای که آزادانه در همه جای خانه سرمیزند و تأثیر میگذارد. این بیگانه وظیفه سادهای دارد و آن محدود کردن توانایی ما و بچه ها درتشخیص رویا از واقعیت میباشد. ما به او اجازه میدهیم که در هر ساعتی وارد خانهمان شود. اگر ما درباره بیگانگان وغریبهها به بچه هایمان هشدار میدهیم، متأسفانه درباره این بیگانه هیچ هشداری به بچهها نمیدهیم. این بیگانه یکسره حرف میزند وهرچه می خواهد میگوید و دیگران هم سراپا گوش میشوند. این بیگانه، اغلب به فرزندانمان میآموزد که از آنها متنفریم. زبانی را به کار میبرد که دور از نزاکت و توهینآمیز است. چیزهایی را به فرزندانمان نشان میدهد که نفرتانگیز و زنندهاند. این بیگانه هیچ به سن، تجربه و یا آسیبپذیری قربانیانش نمیاندیشد. او در هر ساعتی به دیدارمان میآید بیآن که هشداری دهد، و از مسیر اصلیاش منحرف شده است. پیامهای این بیگانه اغلب برای ذهنهای جوان و معصوم غلطانداز و جالب است. این بیگانه چنان مقبول خانههایمان شده است که بهترین مکان را در خانههایمان به آن اختصاص دادهایم. حتی به او اجازه دادهایم که حین صرف غذا هم همراهمان باشد؛ چرا که ناهار و شام نمیتوانند مخل پیامرسانی این بیگانه باشند. عجیب آن که هر گاه این بیگانه به ما ملحق میشود، غالباً مرکز توجه واقع میشود تا آن که یک بیگانه محسوب شود. بر سر میز شام، به او اجازهی صحبت دربارهی چیزهایی میدهیم که در اکثر محفلهای خانوادگی اجازهی آن داده نمیشود. با وجود آنکه، میدانیم این بیگانه میتواند بیادب، بینزاکت، مبتذل و زننده باشد، بر این عقیده هستیم که میتواند برخی چیزها را بهتر از والدین به فرزندانمان توضیح دهد. به او اجازه دادهایم که اخلاقیات، عشق، زندگی، ارزشهای خانواده و سکس را توضیح دهد. ما خود را به آن وابسته کردهایم تا بتوانیم ارزشها و اولویتهایمان را تعریف کنیم. ما سرگرمی خانواده و مراقبت از فرزندانمان را به متخصصاش واگذار کردهایم. باورمان شده است که نمیتوانیم بدون تشویق و انگیزش او زندگی کنیم. ما زندگی خود و فرزندانمان را تسلیم این بیگانه کردهایم.111 جان تیلور گاتر112(1999) دربارهی وسعت دنیای مجازی میگوید :« تلویزیون و رسانهها با صرف وقت کودکان به دنیای مجازی، فرصت تجربه دنیای حقیقی و آشنا شدن با واقعیتهای جذاب، نشاط آور و حتی مخاطره آمیز را از آنان سلب میکند و این امر آنان را بیحوصله، حسود و… بار میآورد. «گاتر» برای جبران این موضوع، اعتقاد دارد که کودک را با دنیای واقعی آشنا کنید، طبیعت، مابقی کارها را انجام میدهد. در گزارش «ان وای تی»113، زنان درامریکا بیشتر از اینکه به فکر مراقبت ازکودکان خود
