
طور نتيجه ميگيريم كه ايجاد تكامل اخلاقي در انسان به تعديل تعديل غرائز حياتي و پرورش روحيات عالي انساني مربوط است. دين صحيح ضامن تكامل اخلاقي انسان است، زيرا روشن است كه اولين شرط تعديل غرائز از قبيل خودخواهي و شهوت و خشم احساس يك مسئوليت دروني و باطني است كه در همه جا حالات و افكار و رفتار انسان را كنترل كند، سرچشمه اين احساس مسئوليت فقط ايمان است
كمال عملي61
كمال عملي انسان ناشي از كمال اخلاقي او است، زيرا عمل همان انعكاس و پرتو اخلاق است و به عبارت دقيقتر همه كارهاي انسان يك ريشه اخلاقي دارد و از همين جهت ما روحيات و صفات افراد را در طرز عمل آنها جستجو ميكنيم. البته ممكن است انسان به طور تصنع عملي را بر خلاف روحيات خود انجام دهد، اما بديهي است كه اين عمل جنبه استثنايي دارد و دوام پذير نيست، بنابراين براي اينكه اعمال و رفتار بشر خوب و كامل باشد بايد قبل از هر چيز غرائز حياتي تعديل گردد و روحيات و صفات عاليه در حال پرورش و نمو باشد و روي هم رفته مطالبي را كه در كمال اخلاقي گفتيم به اين مبحث مربوط ميگردد و به اين ترتيب ثابت ميشود كه كمال عملي انسان نيز در سايه ايمان به خدا انجامپذير است و بس (حسینی، 1389).
تلاش سالم یا کمالگرایی بهنجار62
انتخاب اهداف سالم و داشتن تلاش و پشتکار با فرآیند خودتخریبگر کمالگرایی کاملاً تفاوت دارد. تلاش سالم (سازنده)، منجر به انتخاب اهداف بر پایه خواستههای شخصی و آرزوها و نه براساس پاسخگویی به انتظارات خارجی میگردد. به عبارت دیگر اهداف آنها، واقعی، خودجوش(درونی) و ذاتاً قابل حصول است. افراد تلاشگر سالم، از انجام کار در دست اجراء بیشتر از تفکر در مورد نتیجه پایانی آن لذت میبرند. وقتی این افراد با تجاربی چون نارضایتی و شکست مواجه میشوند، واکنشهای آنها عموماً به موقعیّت ویژه موجود محدود میشود و این موضوع را به احساس ارزشمندی خویش تعمیم نمیدهند (هانگ63، 2008؛ به نقل از شریفی، 1390).
ویژگیهای دانشآموزان کمالگرا
الف) آنها از اینکه مبادا مرتکب خطا شوند، نگرانند.
ب) برای خود پیشرفتهای بالاتری در نظر میگیرند به نحوی که هرگز از کار خود راضی نمیشوند.
ج) در مقابل کیفیت کار خود، اغلب مضطرب نگران یا ناکام هستند.
د) از شرکت در رقابتها حتی اگر از توانایی خود مطمئن باشند خودداری میکنند.
همچنین فابون در توصیف افراد خلاق خاطرنشان میسازد، افراد خلاق در رفتارهایشان بسیار جدی و کمالگرا هستند و تصور میکنند که دارای رسالت جهانی هستند. کمالگرایی آنها را به کنارهگیری سوق داده و باعث میشود که مدرسه و یا دانشگاه را رها کنند (حسینی، 1389).
نحوه غلبه بر تفکر کمالگرا
چهار ویژگی، اضطراب را بهوجود میآورد: کمالگرایی، نیاز شدید به تایید، نادیده گرفتن نشانههای فیزیکی و روانشناختی استرس و نیاز شدید به کنترل. فرد می تواند بهوسیله غلبه بر این ویژگیها اضطراب خود را کنترل کند(شریفی، 1390).
مردم وقتی که انتظارات غیرمعقولانه بالایی دارند و زمانی که بیشتر وقت خود را صرف غصه خوردن درباره عیوب کوچک و اشتباهات جزیی میکنند، مضطرب میشوند. در این صورت امکان آرامش داشتن و لذت بردن از زندگی مشکل خواهد بود. افراد میتوانند از طریق نکتههای زیر دورنمایی از کمالگرایی خود را مشاهده نمایند:
1) اگر فرد خود ارزشمندی به دست آمده را به دلیل فضائل خود بداند و سهم اساسی در پیشرفتها را به دلیل عزت نفس خودتلقی کند، این باعث می شود که به سوی هدف های واقعی پیش رود.
2) شناختن و غلبه کردن بر سبک های تفکر کمالگرا .
الف) فرد کمالگرا تلاش کند جملات زیر را با خود زمزمه نکند؛
– من باید اشتباه نکنم .
– من باید بتوانم کارها را درست انجام دهم.
– من مطلقا نمی توانم آن را انجام دهم
– حدی وجود ندارد حتی در تلاش کردن
ب) در عوض جملات زیر را تکرار کند؛
– من می توانم این کار را بهتر انجام دهم.
– من از اشتباهاتم درس می گیرم.
-لازم است این بدبختی را در قدم های کوچک از بین ببرم.
3) نباید اشتباه کوچک را بزرگ کند؛ چرا باید فشارهای روانی غیرضروری را تحمل کند
4) روی جنبههای مثبت تمرکز کند؛ وقتی دچار اضطراب های غیر ضروری می شود یک روش مناسب برای اینکه توجه خود را از افکار منفی تغییر دهد، تمرکز روی جنبه های مثبت است .
5) کار کردن روی هدفهای واقعی؛ هدفها باید به اندازه کافی بالا، جالب و چالشانگیز باشند، اما نه آن قدر بالا که نتواند به آنها برسد. فرد میتواند هدفها را اصلاح کند.
6) بعضی اوقات شوخی کند؛ اگر در بعضی چیزها باید کمالگرا باشد، حداقل در همه موارد کمالگرا نباشد.
7) یک رویکرد تسلط مدار در زندگی اتخاذ کند؛ این روش می تواند در فرایند مواجه شدن بدون نگرانی با چالشها و پیامدهای آن مناسب باشد (اولسن64 و پاوول65، 2007).
سیکل معیوب در روند کمالگرایی
نگرش کمالگرایانه، یک دور معیوب را بهوجود میآورد. افراد کمالگرا، نخست مجموعهای از اهداف غیر قابل دسترس را ردیف میکنند. در گام بعدی در رسیدن به این اهداف شکست میخورند، زیرا دسترسی به آن اهداف غیر ممکن میباشد. در گام بعدی، زیر فشار میل به کمال و ناکامی مزمن غیر قابل اجتناب ناشی از آن، خلاقیت و کارآمدی آنها کاهش مییابد. و بالاخره این روند، افراد کمالگرا را به انتقاد و سرزنش از خود هدایت میکند، که نتیجه این روند نیز عزت نفس پایین میباشد. این مسائل احتمالاً اضطراب و افسردگی نیز به همراه خواهد داشت. در این موقعیت افراد کمالگرا بهطور کامل در این لحظه، تنها، اگر سختتر کار کنم، موفق خواهم شد. چنین افکاری، مجدداً منجر به یک دور کامل معیوب میگردد. چنین دور معیوبی با نگاهی به نحوه روابط بین فردی افراد کمالگرا، میتواند بهتر، قابل تشریح باشد. افراد کمالگرا معمولاً عدم پذیرش و طرد شدن از سوی دیگران را پیش بینی و از آن میترسند. با این ترس، آنها در مقابل انتقاد دیگران حالت دفاعی به خود میگیرند و از این طریق دیگران را ناکام و از خود دور میسازند. کمالگراها بدون اینکه متوجه این موضوع باشند، همچنین معیارهای به شدت غیر واقعگرایانه خود را از دیگران نیز انتظار داشته و در نتیجه نسبت به دیگران متوقع و منتقد میگردند. در نهایت، ممکن است، افراد کمالگرا، به دیگران اجازه ندهند که شاهد اشتباهاتشان باشند. آنها این نکته را در نظر نمیگیرند که خود افشایی این فرصت را به آنها میدهد که دیگران به چشم یک انسان به آن نگاه کرده و دوستشان بدارند. بهدلیل وجود این دور (سیکل) معیوب، افراد کمالگرا، غالباً در داشتن روابط نزدیک با افراد دچار مشکل هستند و به همین خاطر رضایت کمتری از روابط بین فردی خود دارند (خسروی، 1388).
تلاش سالم
انتخاب اهداف سالم و داشتن تلاش و پشتکار با فرآیند خود تخریبگر کمالگرایی کاملاً تفاوت دارد. تلاش سالم (سازنده)، منجر به انتخاب اهداف، برپایه خواستههای شخصی و آرزوها و نه براساس پاسخگویی به انتظارات خارجی، میگردد. اهداف این افراد، همیشه تنها یک قدم از آنچه همزمان به پایان بردهاند، فراتر است. به عبارتی اهداف آنها، واقعی، خود جوش (درونی) و ذاتاً قابل حصول است. افراد کوشای سالم از انجام کار در دست اجرا بیشتر از تفکر در مورد نتیجه پایانی آن لذت میبرند. وقتی این افراد یا تجاربی چون نارضایتی یا شکست مواجه میشوند، واکنشهای آنها عموماً به موقعیت ویژه موجود محدود میشود و این موضوع را به احساس ارزشمندی خویش تعمیم نمیدهند (کاوامورا66 و هانت67 و فورست68، 2001).
گامهای تغییر نگرشهای کمالگرایانه
اولین گام در تغییر نگرشهای کمالگرایانه به تلاشهای سالم، داشتن عدم رضایت از کمالگرایی، بینقص بودن یک خطای غیر قابل حصول است. گام بعدی چالش با افکار و رفتارهای خود تخریب گرانهای است که بینقص گرایی را تغذیه میکنند(حسینی، 1389). احتمالاً برخی از دستورالعملهای زیر میتوانند کمک کننده باشند:
-اهداف واقعی و قابل دسترسی را برپایه خواستههای شخصی، نیازها و عملکردهای قبلی فرد هماهنگ شود. این امر فرد را قادر خواهد ساخت، تا به خواستههای خود برسد و نیز احساس ارزشمندیاش را افزایش خواهد داد.
– اهداف بعدی را به ترتیب ارزش آنها مرتب نماید. به محض آنکه به یک هدف رسید، هدف بعدی را یک سطح فراتر از سطح قبلی عملکردش تعیین نماید.
– با معیارهای خودش برای رسیدن به موفقیت تلاش نماید. هر گونه فعالیت و هدفی را که انتخاب میکند، با 100 % ، 90 %، 80 % یا حتی 60 % موفقیت بپذیرد. این امر به فرد کمک خواهد کرد، تشخیص دهد که کامل نبودنش به معنی پایان دنیا نیست.
– طی مراحل انجام کار در فعالیت، تنها بر روی نتیجه پایانی تمرکز نکند. موفقیت خود را تنها بر اساس اینکه چه چیزی را به پایان رسانیدهاست، ارزیابی ننماید.
– احساس اضطراب و افسردگی را همچون فرصتی جهت ارزیابی خویش مغتنم شمارد و با خود این پرسش را مطرح سازد که آیا من انتظارات غیر ممکن را در چنین موقعیتی برای خود فراهم کردهام؟
– با طرح سوالاتی از قبیل از چه چیزی در هراسم خودر را مورد پرسش قرار دهد؟ بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیافتد چیست؟ با ترسی که در پشت کمالگراییاش نهفته است، رویارو شود.
– به این نکته دقت کند که بسیاری از چیزهای مثبت تنها با اشتباه کردن، قابل یادگیری هستند. بهطور مشخص به آخرین اشتباه خود فکر کرده و عبرتهایی را که از آن گرفتهاید، برای خود فهرست کند.
– از تفکر همه یا هیچ در ارتباط با اهدافتش اجتناب نماید. بیاموزد که بین کارهای که اولویت بالایی برایش دارند و کارهایی که اهمیت کمتری دارند، تفاوت بگذارد و نسبت به کارهایی که اهمیت تلاش کمتری داشته باشند کوشش کمی به عمل آورد.
وقتی این پیشنهادات را بکار ببندد، احتمالاً تشخیص میدهد که کمالگرایی در زندگیاش مسئله مفید، ضروری و موثر نمیباشد. با استفاده از این روشها، فرد نه تنها بدون نیاز به کمالگرایی به اهدافش خواهید رسید، بلکه احساس بهتری نیز در مورد خود خواهد داشت (صوفیانی، 1386).
شرایط رشد کمالگرایی:
محققان علاقمندند به شرایطی که به رشد و توسعه کمالگرایی منجر میشود بپردازند. هامامک (1979؛ به نقل از پلین، 2006) ادعا کرد شرایط محیطی که باعث گسترش کمال گرایی می شوند از ویژگیهایی از قبیل عدم تایید، تایید متناقض و یا تایید مشروط و غیره برخوردار است. در محیطهای طرد کننده و یا تایید کننده متناقض، کودکان قادر به درک شرایط عملکرد مناسب نیستند، زیرا کمال به روشنی با تایید عملکرد توسط والدین تعریف شده است (فروست و همکاران69، 1991؛ به نقل از پلین، 2006). اگر والدین ارائه عشق و تاییدشان نسبت به کودکان را مشروط به عملکرد مطلوب نمایند، کودک پیامی با این محتوا را دریافت می کند که سطح مشخصی از عملکرد برای دریافت عشق و تایید لازم است (فروست، 1991؛ به نقل از پلین، 2006). هولندر(1965؛ به نقل از پلین، 2006) و هامامک (1978؛ به نقل از پلین، 2006) یادآور شدند در چنین شرایطی، کودک به تلاش خود جهت برآورده کردن مطالبات برای اجنتناب از انتقاد والدین کمالگرا ادامه میدهد.
متعاقباً، بورنز (1980؛ به نقل از پلین، 2006) گزارش داد که اگر یک کودک به طور منظم به خاطر داشتن عملکرد مناسب جایزه دریافت کند و تشویق شود و اگر والدین به خاطر اشتباهات و شکستهای کودک مضطرب و ناامید شوند، در چنین شرایطی به احتمال زیاد کودک واکنشهای والدین را به عنوان تنبیه یا عدم تایید تعبیر میکنند که منجر به این باور در کودک خواهد شد که اشتباهات و شکستها منجر به عدم تایید میشوند. بعد از مدتی، حرمت به خود کودک بر اساس تایید والدین قرار میگیرد و کودک از مرتکب اشتباه و شکست شدن خواهد ترسید و منجر به اجتناب کودک از هر نوع رفتار
